يه خانوم خوشگل كنار بزرگراه سوار ميكني .
ناگهان اون احساس مريضي ميكنه و غش ميكنه و شما اونو به بيمارستان ميرسوني.
استرس زيادي داري
اما نهايتا توي بيمارستان به شما ميگن كه حالش خوبه و شما دارين پدر ميشين.
شما ميگين كه من كه پدر بچه نيستم اما دختر ميگه چرا هستي
شما استرس رو بيشتر حس ميكني
بعد شما تقاضاي تست دي ان اي ميكني و ثابت ميشه كه شما پدر بچه نيستي
دكتر به شما ميگه اصلا نگران نباشيد چون اصولا شما از زمان تولد نابارور بوديد
شما اكنون كاملا و بيشتر از هميشه استرس داري اما خلاص شدي.
اما توي راه خونه،،، داري به سه تا بچه هاي خودت فكر ميكني
!!حالا به اين ميگن استرسسسسسسسسسسسسسسسسس
نظرات شما عزیزان: