آمار
تبلیغات کلیکی سامانه گوگل پلاس و افزايش بازديد
چتروم جرقه ايراني باكس كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول
از کجا بفهمیم عاشق شدیم؟
گروه اينترنتي جرقه ايراني
گروه اينترنتي جرقه ايراني

از کجا بفهمیم عاشق شدیم؟


وقتی به او فکر می‏کنم، قلبم می‏زند. دست و پایم را گم می‏کنم، تمام حواسم پیش اوست...

آیا این عشق است، یعنی عاشق شده‏ ام؟ همیشه به او فکر می‏کنم، می‎خواهم همه جا حضور داشته باشد، اگر نباشد دلتنگ می‏شوم، وقتی می‏خندد خوشحالم و وقتی گریه می‏کند، ناراحت می‏شوم، همانی را می‏خواهم که او می‏خواهد. به طور حتم این عشق است.

آیا واقعا عاشقی؟
برخی نشانه‏ها می‏تواند به شما اثبات کند که عاشق طرف مقابل هستید و او هم به همان اندازه شما را دوست دارد.

1 - به سمت هم کشیده می‏شوید
یکی از نشانه‏های عشاق این است که از کنار هم بودن احساس غرور می‏کنند و همدیگر را در مقابل دیگران به‏گونه‏ای توصیف می‏کنند که انگار برترین هستند. در مقابل افرادی که همدیگر را دوست دارند اما عاشق واقعی نیستند، عیوب همدیگر را بیشتر از خوبی‏های هم می‏بینند و هر یک در رابطه احساس حقارت می‏کنند.

2 - با هم خوش می‏گذرانید
وقتی عاشقید حضور طرف مقابل لذت‏بخش است و در عین داشتن اضطراب، فرد عاشق احساس لذت می‏کند و این در واقع همان تقابل عقل و احساس است. وقتی با فردی قراری عاشقانه دارید، اما احساس افسردگی خستگی و سردرگمی می‏کنید یعنی یا شما عاشق نیستید یا طرف مقابلتان.

3 - همیشه برای هم حاضرید
وقتی با او تماس می‏گیرید حتی اگر در جلسه کاری باشد پاسخ شما را کوتاه هم که شده می‏دهد. همیشه خوش خلق است و به دنبال فرصتی برای دیدنتان می‏گردد. تمامی این کارها یک معنا دارد طرف مقابل عاشق شماست. شما اولویت اول او هستید، او می‏خواهد این حس را نشانتان دهد. اگر طرف مقابلتان به شما زنگ نمی‏زند خود را با کار سرگرم کرده و وقتی با شماست مرتبا با تلفن حرف می‏زند یعنی عاشقتان نیست.

4 - نگران هم هستید
وقتی با هم هستید از شما می‏پرسد که روز خوبی را گذرانده‏ای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش می‏کند و به دیگری گرایش می‏یابد. این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است. اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمی‏دهد و مشکلات درگیری‏هایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید.

5 - آسیب‏پذیرید
فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکی‏اش و موقعیت‏هایی که از دست داده. او سعی می‏کند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد. معمولا خود را آسیب‏پذیر نشان می‏دهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد. اگر طرف مقابل شما اظهار می‏کند که مردها و زن‏ها را خوب می‏شناسد، مراقب باشید. او تنها می‏خواهد مدتی را با شما خوش بگذراند.

6 - در رویای هم هستید
داشتن یک خانه، فرزندان زیاد و زندگی رویایی. عاشق‏ها رویاهای هم را همانند یک پازل کنار هم می‏چینند و زندگی آینده را کنار هم می‏سازند. اگر فردی که در کنار شماست، زندگی را یکنواخت می‏بیند و اشتیاقی به رویاپردازی ندارد و اهمیتی به برنامه‏ریزی‏های شما برای آینده نمی‏دهد، خود را گول نزنید او عاشق شما نیست. وقتی عاشق کسی هستید، بزرگ‏ترین نگرانی این است که چگونه فرد مقابل را از احساسات خود نسبت به او باخبر کنید. اکثر افراد فکر می‏کنند باید این کار را به صورت ناخودآگاه و در کمتر از 3 ثانیه انجام داد اما این بدترین روش است. اگر جزو افرادی هستید که تصور می‏کنید برای ابراز احساساتتان باید جلو بروید و به فرد مقابل بگویید «سلام من شما را دوست دارم و می‏خواهم با هم باشیم»، تکنیکی است که تنها باعث دورشدن طرف مقابل از شما خواهد شد. پس به این 6 روش عمل کنید. به طور حتم این روش‏ها موثرتر خواهد بود.

7 - دلتان را به دریا بزنید
می‏گوید 4 ماه است که عاشق او شده اما جرات نمی‏کند به او بگوید. اما چرا؟ چون نمی‏داند عکس‏العمل او چه خواهد بود؟!
اگر عاشق هستید به جای انتظار کشیدن راهی برای بیان خواسته‏تان پیدا کنید با انتظار چیزی درست نمی‏شود. پا پیش بگذارید و به نحوی باب صحبت را باز کنید.

8 - نگویید عاشق شما هستم
هرگز در برخورد اول به فرد مقابل نگویید که عاشقانه او را دوست دارید. می‏توانید پیشنهاد رفتن به سینما یا رستوران را به او بدهید تا با هم بیشتر آشنا شوید. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و قدم به قدم پیش روید.

9 - منتظر موقعیت باشید
مطمئنا نمی‏شود در یک جمع دوستانه به خانمی گفت که عاشقش هستید. برای اظهار عشق همه چیز باید برنامه‏ریزی شده باشد. بهترین زمان از روز برای بیان احساسات، عصر است. البته برای بیان احساساتتان موقعیت فرد را در نظر بگیرید، اگر فرد مقابل شما درگیر کار و رسیدگی به دستورات رییس خود است یا به تازگی بحثی با دوستان یا والدینش داشته، مطمئنا توجهی به اظهار عشق شما نخواهد کرد. بهتر است بعد از اینکه موقعیت مناسبی یافتید رودررو ( نه تلفنی یا با فرستادن اس‏ام‏اس و ایمیل ) اظهارات خود را ابراز کنید و خجالت را کنار بگذارید.

10 - اصرار نکنید، از نو شروع کنید
به عکس‏العمل‏های طرف مقابل احترام بگذارید. اگر او درخواست شما را رد کرد، بیش از حد اصرار نکنید. شانس دیگری به خود بدهید و بعد از مدتی صبر (مثلا پس از گذشت چند روز) دوباره درخواستتان را مطرح کنید. اگر در نهایت موفق نشدید به احساسات طرف مقابل بها دهید.

11 - اعتماد به نفس داشته باشید
آنچه زنان را عاشق مردان می‏کند، ثبات‏قدم و اعتمادبه‏نفس آنهاست. پس با ترس و لرز برای اظهار عشق قدم برندارید. اگر واقعا نمی‏دانید چگونه باید عشقتان را ابراز کنید چند کتاب و مجله بخوانید یا در سمینارهای مربوطه شرکت کنید. وقتی اعتمادبه‏نفستان به اندازه کافی بالا رفت، عشقتان را ابراز کنید.

12 - بیش از حد رمانتیک نباشید
در برخی فیلم‏ها می‏بینیم که عشاق نیمه‏شب در جنگل زیر نور ماه یا در هلی‏کوپتر هنگام سقوط، عشقشان را ابراز می‏کنند، اما بهتر است شما منطقی‏تر باشید. براساس زندگی خودتان موقعیت مناسب را بیابید و درخواستتان را مطرح کنید.

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: جمعه 23 اسفند 1392برچسب:از کجا بفهمیم عاشق شدیم؟ وقتی به او فکر می‏کنم، قلبم می‏زند, دست و پایم را گم می‏کنم، تمام حواسم پیش اوست,,, آیا این عشق است، یعنی عاشق شده‏ ام؟ همیشه به او فکر می‏کنم، می‎خواهم همه جا حضور داشته باشد، اگر نباشد دلتنگ می‏شوم، وقتی می‏خندد خوشحالم و وقتی گریه می‏کند، ناراحت می‏شوم، همانی را می‏خواهم که او می‏خواهد, به طور حتم این عشق است, آیا واقعا عاشقی؟ برخی نشانه‏ها می‏تواند به شما اثبات کند که عاشق طرف مقابل هستید و او هم به همان اندازه شما را دوست دارد, 1 - به سمت هم کشیده می‏شوید یکی از نشانه‏های عشاق این است که از کنار هم بودن احساس غرور می‏کنند و همدیگر را در مقابل دیگران به‏گونه‏ای توصیف می‏کنند که انگار برترین هستند, در مقابل افرادی که همدیگر را دوست دارند اما عاشق واقعی نیستند، عیوب همدیگر را بیشتر از خوبی‏های هم می‏بینند و هر یک در رابطه احساس حقارت می‏کنند, 2 - با هم خوش می‏گذرانید وقتی عاشقید حضور طرف مقابل لذت‏بخش است و در عین داشتن اضطراب، فرد عاشق احساس لذت می‏کند و این در واقع همان تقابل عقل و احساس است, وقتی با فردی قراری عاشقانه دارید، اما احساس افسردگی خستگی و سردرگمی می‏کنید یعنی یا شما عاشق نیستید یا طرف مقابلتان, 3 - همیشه برای هم حاضرید وقتی با او تماس می‏گیرید حتی اگر در جلسه کاری باشد پاسخ شما را کوتاه هم که شده می‏دهد, همیشه خوش خلق است و به دنبال فرصتی برای دیدنتان می‏گردد, تمامی این کارها یک معنا دارد طرف مقابل عاشق شماست, شما اولویت اول او هستید، او می‏خواهد این حس را نشانتان دهد, اگر طرف مقابلتان به شما زنگ نمی‏زند خود را با کار سرگرم کرده و وقتی با شماست مرتبا با تلفن حرف می‏زند یعنی عاشقتان نیست, 4 - نگران هم هستید وقتی با هم هستید از شما می‏پرسد که روز خوبی را گذرانده‏ای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش می‏کند و به دیگری گرایش می‏یابد, این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است, اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمی‏دهد و مشکلات درگیری‏هایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید, 5 - آسیب‏پذیرید فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکی‏اش و موقعیت‏هایی که از دست داده, او سعی می‏کند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد, معمولا خود را آسیب‏پذیر نشان می‏دهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد, اگر طرف مقابل شما اظهار می‏کند که مردها و زن‏ها را خوب می‏شناسد، مراقب باشید, او تنها می‏خواهد مدتی را با شما خوش بگذراند, 6 - در رویای هم هستید داشتن یک خانه، فرزندان زیاد و زندگی رویایی, عاشق‏ها رویاهای هم را همانند یک پازل کنار هم می‏چینند و زندگی آینده را کنار هم می‏سازند, اگر فردی که در کنار شماست، زندگی را یکنواخت می‏بیند و اشتیاقی به رویاپردازی ندارد و اهمیتی به برنامه‏ریزی‏های شما برای آینده نمی‏دهد، خود را گول نزنید او عاشق شما نیست, وقتی عاشق کسی هستید، بزرگ‏ترین نگرانی این است که چگونه فرد مقابل را از احساسات خود نسبت به او باخبر کنید, اکثر افراد فکر می‏کنند باید این کار را به صورت ناخودآگاه و در کمتر از 3 ثانیه انجام داد اما این بدترین روش است, اگر جزو افرادی هستید که تصور می‏کنید برای ابراز احساساتتان باید جلو بروید و به فرد مقابل بگویید «سلام من شما را دوست دارم و می‏خواهم با هم باشیم»، تکنیکی است که تنها باعث دورشدن طرف مقابل از شما خواهد شد, پس به این 6 روش عمل کنید, به طور حتم این روش‏ها موثرتر خواهد بود, 7 - دلتان را به دریا بزنید می‏گوید 4 ماه است که عاشق او شده اما جرات نمی‏کند به او بگوید, اما چرا؟ چون نمی‏داند عکس‏العمل او چه خواهد بود؟! اگر عاشق هستید به جای انتظار کشیدن راهی برای بیان خواسته‏تان پیدا کنید با انتظار چیزی درست نمی‏شود, پا پیش بگذارید و به نحوی باب صحبت را باز کنید, 8 - نگویید عاشق شما هستم هرگز در برخورد اول به فرد مقابل نگویید که عاشقانه او را دوست دارید, می‏توانید پیشنهاد رفتن به سینما یا رستوران را به او بدهید تا با هم بیشتر آشنا شوید, به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و قدم به قدم پیش روید, 9 - منتظر موقعیت باشید مطمئنا نمی‏شود در یک جمع دوستانه به خانمی گفت که عاشقش هستید, برای اظهار عشق همه چیز باید برنامه‏ریزی شده باشد, بهترین زمان از روز برای بیان احساسات، عصر است, البته برای بیان احساساتتان موقعیت فرد را در نظر بگیرید، اگر فرد مقابل شما درگیر کار و رسیدگی به دستورات رییس خود است یا به تازگی بحثی با دوستان یا والدینش داشته، مطمئنا توجهی به اظهار عشق شما نخواهد کرد, بهتر است بعد از اینکه موقعیت مناسبی یافتید رودررو ( نه تلفنی یا با فرستادن اس‏ام‏اس و ایمیل ) اظهارات خود را ابراز کنید و خجالت را کنار بگذارید, 10 - اصرار نکنید، از نو شروع کنید به عکس‏العمل‏های طرف مقابل احترام بگذارید, اگر او درخواست شما را رد کرد، بیش از حد اصرار نکنید, شانس دیگری به خود بدهید و بعد از مدتی صبر (مثلا پس از گذشت چند روز) دوباره درخواستتان را مطرح کنید, اگر در نهایت موفق نشدید به احساسات طرف مقابل بها دهید, 11 - اعتماد به نفس داشته باشید آنچه زنان را عاشق مردان می‏کند، ثبات‏قدم و اعتمادبه‏نفس آنهاست, پس با ترس و لرز برای اظهار عشق قدم برندارید, اگر واقعا نمی‏دانید چگونه باید عشقتان را ابراز کنید چند کتاب و مجله بخوانید یا در سمینارهای مربوطه شرکت کنید, وقتی اعتمادبه‏نفستان به اندازه کافی بالا رفت، عشقتان را ابراز کنید, 12 - بیش از حد رمانتیک نباشید در برخی فیلم‏ها می‏بینیم که عشاق نیمه‏شب در جنگل زیر نور ماه یا در هلی‏کوپتر هنگام سقوط، عشقشان را ابراز می‏کنند، اما بهتر است شما منطقی‏تر باشید, براساس زندگی خودتان موقعیت مناسب را بیابید و درخواستتان را مطرح کنید,,
ارسال توسط سعيد كريمي

از کجا بفهمیم عاشق شدیم؟


وقتی به او فکر می‏کنم، قلبم می‏زند. دست و پایم را گم می‏کنم، تمام حواسم پیش اوست...

آیا این عشق است، یعنی عاشق شده‏ ام؟ همیشه به او فکر می‏کنم، می‎خواهم همه جا حضور داشته باشد، اگر نباشد دلتنگ می‏شوم، وقتی می‏خندد خوشحالم و وقتی گریه می‏کند، ناراحت می‏شوم، همانی را می‏خواهم که او می‏خواهد. به طور حتم این عشق است.

آیا واقعا عاشقی؟
برخی نشانه‏ها می‏تواند به شما اثبات کند که عاشق طرف مقابل هستید و او هم به همان اندازه شما را دوست دارد.

1 - به سمت هم کشیده می‏شوید
یکی از نشانه‏های عشاق این است که از کنار هم بودن احساس غرور می‏کنند و همدیگر را در مقابل دیگران به‏گونه‏ای توصیف می‏کنند که انگار برترین هستند. در مقابل افرادی که همدیگر را دوست دارند اما عاشق واقعی نیستند، عیوب همدیگر را بیشتر از خوبی‏های هم می‏بینند و هر یک در رابطه احساس حقارت می‏کنند.

2 - با هم خوش می‏گذرانید
وقتی عاشقید حضور طرف مقابل لذت‏بخش است و در عین داشتن اضطراب، فرد عاشق احساس لذت می‏کند و این در واقع همان تقابل عقل و احساس است. وقتی با فردی قراری عاشقانه دارید، اما احساس افسردگی خستگی و سردرگمی می‏کنید یعنی یا شما عاشق نیستید یا طرف مقابلتان.

3 - همیشه برای هم حاضرید
وقتی با او تماس می‏گیرید حتی اگر در جلسه کاری باشد پاسخ شما را کوتاه هم که شده می‏دهد. همیشه خوش خلق است و به دنبال فرصتی برای دیدنتان می‏گردد. تمامی این کارها یک معنا دارد طرف مقابل عاشق شماست. شما اولویت اول او هستید، او می‏خواهد این حس را نشانتان دهد. اگر طرف مقابلتان به شما زنگ نمی‏زند خود را با کار سرگرم کرده و وقتی با شماست مرتبا با تلفن حرف می‏زند یعنی عاشقتان نیست.

4 - نگران هم هستید
وقتی با هم هستید از شما می‏پرسد که روز خوبی را گذرانده‏ای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش می‏کند و به دیگری گرایش می‏یابد. این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است. اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمی‏دهد و مشکلات درگیری‏هایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید.

5 - آسیب‏پذیرید
فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکی‏اش و موقعیت‏هایی که از دست داده. او سعی می‏کند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد. معمولا خود را آسیب‏پذیر نشان می‏دهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد. اگر طرف مقابل شما اظهار می‏کند که مردها و زن‏ها را خوب می‏شناسد، مراقب باشید. او تنها می‏خواهد مدتی را با شما خوش بگذراند.

6 - در رویای هم هستید
داشتن یک خانه، فرزندان زیاد و زندگی رویایی. عاشق‏ها رویاهای هم را همانند یک پازل کنار هم می‏چینند و زندگی آینده را کنار هم می‏سازند. اگر فردی که در کنار شماست، زندگی را یکنواخت می‏بیند و اشتیاقی به رویاپردازی ندارد و اهمیتی به برنامه‏ریزی‏های شما برای آینده نمی‏دهد، خود را گول نزنید او عاشق شما نیست. وقتی عاشق کسی هستید، بزرگ‏ترین نگرانی این است که چگونه فرد مقابل را از احساسات خود نسبت به او باخبر کنید. اکثر افراد فکر می‏کنند باید این کار را به صورت ناخودآگاه و در کمتر از 3 ثانیه انجام داد اما این بدترین روش است. اگر جزو افرادی هستید که تصور می‏کنید برای ابراز احساساتتان باید جلو بروید و به فرد مقابل بگویید «سلام من شما را دوست دارم و می‏خواهم با هم باشیم»، تکنیکی است که تنها باعث دورشدن طرف مقابل از شما خواهد شد. پس به این 6 روش عمل کنید. به طور حتم این روش‏ها موثرتر خواهد بود.

7 - دلتان را به دریا بزنید
می‏گوید 4 ماه است که عاشق او شده اما جرات نمی‏کند به او بگوید. اما چرا؟ چون نمی‏داند عکس‏العمل او چه خواهد بود؟!
اگر عاشق هستید به جای انتظار کشیدن راهی برای بیان خواسته‏تان پیدا کنید با انتظار چیزی درست نمی‏شود. پا پیش بگذارید و به نحوی باب صحبت را باز کنید.

8 - نگویید عاشق شما هستم
هرگز در برخورد اول به فرد مقابل نگویید که عاشقانه او را دوست دارید. می‏توانید پیشنهاد رفتن به سینما یا رستوران را به او بدهید تا با هم بیشتر آشنا شوید. به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و قدم به قدم پیش روید.

9 - منتظر موقعیت باشید
مطمئنا نمی‏شود در یک جمع دوستانه به خانمی گفت که عاشقش هستید. برای اظهار عشق همه چیز باید برنامه‏ریزی شده باشد. بهترین زمان از روز برای بیان احساسات، عصر است. البته برای بیان احساساتتان موقعیت فرد را در نظر بگیرید، اگر فرد مقابل شما درگیر کار و رسیدگی به دستورات رییس خود است یا به تازگی بحثی با دوستان یا والدینش داشته، مطمئنا توجهی به اظهار عشق شما نخواهد کرد. بهتر است بعد از اینکه موقعیت مناسبی یافتید رودررو ( نه تلفنی یا با فرستادن اس‏ام‏اس و ایمیل ) اظهارات خود را ابراز کنید و خجالت را کنار بگذارید.

10 - اصرار نکنید، از نو شروع کنید
به عکس‏العمل‏های طرف مقابل احترام بگذارید. اگر او درخواست شما را رد کرد، بیش از حد اصرار نکنید. شانس دیگری به خود بدهید و بعد از مدتی صبر (مثلا پس از گذشت چند روز) دوباره درخواستتان را مطرح کنید. اگر در نهایت موفق نشدید به احساسات طرف مقابل بها دهید.

11 - اعتماد به نفس داشته باشید
آنچه زنان را عاشق مردان می‏کند، ثبات‏قدم و اعتمادبه‏نفس آنهاست. پس با ترس و لرز برای اظهار عشق قدم برندارید. اگر واقعا نمی‏دانید چگونه باید عشقتان را ابراز کنید چند کتاب و مجله بخوانید یا در سمینارهای مربوطه شرکت کنید. وقتی اعتمادبه‏نفستان به اندازه کافی بالا رفت، عشقتان را ابراز کنید.

12 - بیش از حد رمانتیک نباشید
در برخی فیلم‏ها می‏بینیم که عشاق نیمه‏شب در جنگل زیر نور ماه یا در هلی‏کوپتر هنگام سقوط، عشقشان را ابراز می‏کنند، اما بهتر است شما منطقی‏تر باشید. براساس زندگی خودتان موقعیت مناسب را بیابید و درخواستتان را مطرح کنید.

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: سه شنبه 4 آبان 1392برچسب:از کجا بفهمیم عاشق شدیم؟ وقتی به او فکر می‏کنم، قلبم می‏زند, دست و پایم را گم می‏کنم، تمام حواسم پیش اوست,,, آیا این عشق است، یعنی عاشق شده‏ ام؟ همیشه به او فکر می‏کنم، می‎خواهم همه جا حضور داشته باشد، اگر نباشد دلتنگ می‏شوم، وقتی می‏خندد خوشحالم و وقتی گریه می‏کند، ناراحت می‏شوم، همانی را می‏خواهم که او می‏خواهد, به طور حتم این عشق است, آیا واقعا عاشقی؟ برخی نشانه‏ها می‏تواند به شما اثبات کند که عاشق طرف مقابل هستید و او هم به همان اندازه شما را دوست دارد, 1 - به سمت هم کشیده می‏شوید یکی از نشانه‏های عشاق این است که از کنار هم بودن احساس غرور می‏کنند و همدیگر را در مقابل دیگران به‏گونه‏ای توصیف می‏کنند که انگار برترین هستند, در مقابل افرادی که همدیگر را دوست دارند اما عاشق واقعی نیستند، عیوب همدیگر را بیشتر از خوبی‏های هم می‏بینند و هر یک در رابطه احساس حقارت می‏کنند, 2 - با هم خوش می‏گذرانید وقتی عاشقید حضور طرف مقابل لذت‏بخش است و در عین داشتن اضطراب، فرد عاشق احساس لذت می‏کند و این در واقع همان تقابل عقل و احساس است, وقتی با فردی قراری عاشقانه دارید، اما احساس افسردگی خستگی و سردرگمی می‏کنید یعنی یا شما عاشق نیستید یا طرف مقابلتان, 3 - همیشه برای هم حاضرید وقتی با او تماس می‏گیرید حتی اگر در جلسه کاری باشد پاسخ شما را کوتاه هم که شده می‏دهد, همیشه خوش خلق است و به دنبال فرصتی برای دیدنتان می‏گردد, تمامی این کارها یک معنا دارد طرف مقابل عاشق شماست, شما اولویت اول او هستید، او می‏خواهد این حس را نشانتان دهد, اگر طرف مقابلتان به شما زنگ نمی‏زند خود را با کار سرگرم کرده و وقتی با شماست مرتبا با تلفن حرف می‏زند یعنی عاشقتان نیست, 4 - نگران هم هستید وقتی با هم هستید از شما می‏پرسد که روز خوبی را گذرانده‏ای یا نه و اینکه شما مشکلی نداری؟ به عبارت دیگر فرد عاشق نیازهای نارسیسیک خود را فراموش می‏کند و به دیگری گرایش می‏یابد, این گرایش نه از روی احترام، بلکه به خاطر عشق است, اگر طرف مقابلتان توجه زیادی به شما نشان نمی‏دهد و مشکلات درگیری‏هایتان برای او مهم نیست، چشم و گوشتتان را بهتر باز کنید, 5 - آسیب‏پذیرید فرد عاشق دوست دارد برای طرف مقابل از خود بگوید؛ از هر آنچه که دوست دارد از کودکی‏اش و موقعیت‏هایی که از دست داده, او سعی می‏کند اعتماد طرف مقابل را به دست بیاورد البته با توصیف آنچه که هست نه آنچه که باید باشد, معمولا خود را آسیب‏پذیر نشان می‏دهد تا در پناه دیگری امنیت و محبت را بیابد, اگر طرف مقابل شما اظهار می‏کند که مردها و زن‏ها را خوب می‏شناسد، مراقب باشید, او تنها می‏خواهد مدتی را با شما خوش بگذراند, 6 - در رویای هم هستید داشتن یک خانه، فرزندان زیاد و زندگی رویایی, عاشق‏ها رویاهای هم را همانند یک پازل کنار هم می‏چینند و زندگی آینده را کنار هم می‏سازند, اگر فردی که در کنار شماست، زندگی را یکنواخت می‏بیند و اشتیاقی به رویاپردازی ندارد و اهمیتی به برنامه‏ریزی‏های شما برای آینده نمی‏دهد، خود را گول نزنید او عاشق شما نیست, وقتی عاشق کسی هستید، بزرگ‏ترین نگرانی این است که چگونه فرد مقابل را از احساسات خود نسبت به او باخبر کنید, اکثر افراد فکر می‏کنند باید این کار را به صورت ناخودآگاه و در کمتر از 3 ثانیه انجام داد اما این بدترین روش است, اگر جزو افرادی هستید که تصور می‏کنید برای ابراز احساساتتان باید جلو بروید و به فرد مقابل بگویید «سلام من شما را دوست دارم و می‏خواهم با هم باشیم»، تکنیکی است که تنها باعث دورشدن طرف مقابل از شما خواهد شد, پس به این 6 روش عمل کنید, به طور حتم این روش‏ها موثرتر خواهد بود, 7 - دلتان را به دریا بزنید می‏گوید 4 ماه است که عاشق او شده اما جرات نمی‏کند به او بگوید, اما چرا؟ چون نمی‏داند عکس‏العمل او چه خواهد بود؟! اگر عاشق هستید به جای انتظار کشیدن راهی برای بیان خواسته‏تان پیدا کنید با انتظار چیزی درست نمی‏شود, پا پیش بگذارید و به نحوی باب صحبت را باز کنید, 8 - نگویید عاشق شما هستم هرگز در برخورد اول به فرد مقابل نگویید که عاشقانه او را دوست دارید, می‏توانید پیشنهاد رفتن به سینما یا رستوران را به او بدهید تا با هم بیشتر آشنا شوید, به احساسات طرف مقابل احترام بگذارید و قدم به قدم پیش روید, 9 - منتظر موقعیت باشید مطمئنا نمی‏شود در یک جمع دوستانه به خانمی گفت که عاشقش هستید, برای اظهار عشق همه چیز باید برنامه‏ریزی شده باشد, بهترین زمان از روز برای بیان احساسات، عصر است, البته برای بیان احساساتتان موقعیت فرد را در نظر بگیرید، اگر فرد مقابل شما درگیر کار و رسیدگی به دستورات رییس خود است یا به تازگی بحثی با دوستان یا والدینش داشته، مطمئنا توجهی به اظهار عشق شما نخواهد کرد, بهتر است بعد از اینکه موقعیت مناسبی یافتید رودررو ( نه تلفنی یا با فرستادن اس‏ام‏اس و ایمیل ) اظهارات خود را ابراز کنید و خجالت را کنار بگذارید, 10 - اصرار نکنید، از نو شروع کنید به عکس‏العمل‏های طرف مقابل احترام بگذارید, اگر او درخواست شما را رد کرد، بیش از حد اصرار نکنید, شانس دیگری به خود بدهید و بعد از مدتی صبر (مثلا پس از گذشت چند روز) دوباره درخواستتان را مطرح کنید, اگر در نهایت موفق نشدید به احساسات طرف مقابل بها دهید, 11 - اعتماد به نفس داشته باشید آنچه زنان را عاشق مردان می‏کند، ثبات‏قدم و اعتمادبه‏نفس آنهاست, پس با ترس و لرز برای اظهار عشق قدم برندارید, اگر واقعا نمی‏دانید چگونه باید عشقتان را ابراز کنید چند کتاب و مجله بخوانید یا در سمینارهای مربوطه شرکت کنید, وقتی اعتمادبه‏نفستان به اندازه کافی بالا رفت، عشقتان را ابراز کنید, 12 - بیش از حد رمانتیک نباشید در برخی فیلم‏ها می‏بینیم که عشاق نیمه‏شب در جنگل زیر نور ماه یا در هلی‏کوپتر هنگام سقوط، عشقشان را ابراز می‏کنند، اما بهتر است شما منطقی‏تر باشید, براساس زندگی خودتان موقعیت مناسب را بیابید و درخواستتان را مطرح کنید,,
ارسال توسط سعيد كريمي

از کجا بفهمم وعده ازدواج نامزدم دروغ است؟


یكی از موارد اصلی كه توسط دختران و پسران جوان به عنوان دلیل دوستی ها و آشنایی های پیش از ازدواجشان عنوان می شود آشنایی به قصد ازدواج است. معمولاً در اینگونه روابط یكی از طرفین به دیگری قول ازدواج داده و از وی می خواهد به منظور شناخت بیشتر مدتی با هم در ارتباط باشند.
اما متاسفانه ممكن است برخی به قول و قرارهایشان وفادار نبوده و تنها قصد سوء استفاده از فرد مقابل را داشته باشند. به همین دلیل لازم است كه افراد قادر باشند میان راست و دروغ تمایز قائل شده و خود را از عواقب ناگوار چنین مسئله ای محفوظ بدارند.


معمولاً در رفتار و افكار كسانی كه با دادن وعده دروغین سعی در اغفال فرد مقابل دارند نكاتی دیده می شود كه با كمی دقت در آنها می توان نسبت به نیت فرد مقابل آگاهی حاصل نمود.

مهمترین این مسائل و رفتارها عبارتند از

اصرار بر پنهان ماندن رابطه
معمولاً این افراد اصرار دارند كه هیچ یك از اعضای خانواده و حتی دوستان از این ماجرا با خبر نشوند. گرچه ممكن است آنها دلایلی مانند نامساعد بودن شرایط،‌ ترس از مخالفت اطرافیان و ... را دلیل این درخواست معرفی می كنند اما چون در حقیقت قصد ازدواج ندارند از اینكه شما این موضوع را با دیگران در میان گذاشته و آنها شما را راهنمایی كنند و همچنین به منظور اجتناب از جدی شدن رابطه از طریق مطلع شدن خانواده ها، می خواهند این رابطه پنهان بماند.

پیشنهاد ازدواج در آغاز آشنایی
اگر فردی بدون هیچ آشنایی قبلی با شما در همان اولین برخورد پیشنهاد ازدواج داد باید كمی محتاط شوید. چطور ممكن است در اولین برخورد، شخصی چنین پیشنهاد مهمی به شما بدهد بدون آنكه هنوز شما را درست شناخته باشد؟ در چنین مواردی احتمالاً ویژگی های ظاهری مانند زیبایی، وضعیت مالی،‌تحصیلی و... شما فرد مقابل را تحت تاثیر قرار داده و وی از دادن پیشنهاد ازدواج به شما اهداف دیگری دارد.

پیشنهاد ازدواج پس از رد درخواست های نامعقول
اگر فردی كه با او آشنا شده اید پس از اینكه شما به درخواست های نامعقول وی در زمینه های مختلف مثل صمیمیت جسمی یا درخواست كمك مالی پاسخ منفی دادید به شما پیشنهاد ازدواج داد بدانید كه او تنها به دنبال راهی برای رسیدن به خواسته های خویش است و به محض اینكه نیازهایش ارضا شود قول و قراهایش را زیر پا خواهد گذاشت.

تمایل نداشتن به صحبت كردن درباره ازدواج
اگر فردی كه به شما قول ازدواج داده از صحبت كردن در این باره طفره می رود دقت خود را كمی بیشتر كنید. اگر ازدواج برای وی یك هدف باشد مانند هر هدف دیگری بریا رسیدن به آن برنامه ریزی نموده و تلاش می كند. به همین دلیل باید در مورد آن با شما صحبت كند تا به كمك هم تصمیماتی اتخاذ كنید و گام هایی بردارید كه شما را به هدفتان نزدیك تر كند. مثلاً ممكن است فردی تصمیم بگیرید كه در كلاس های آموزش مهارت های زندگی شركت كند یا به دنبال پیدا كردن شغلی باشد. به هر حال هنگامی كه فرد قصد انجام كاری دارد حتماً در مورد آ ن فكر و اقدام می كند.

موكول كردن ازدواج به سال های بعد
اگر فردی كه با او آشنا شده اید می گوید با آنكه علاقه بسیاری به شما دارد اما حداقل تا پنج سال دیگر شرایط ازدواج را ندارد و از شما می خواهد كه به خاطرش صبر كنید، باید در صحت گفته های وی شك كنید. بهتر است دلایل وی را بشنوید و به او بگویید كه لازم نیست در شروع زندگی همه شرایط ایده آل باشد و شما از اینكه در كنار وی برای ساختن زندگی تان تلاش كنید لذت می برید.

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


ارسال توسط سعيد كريمي

ویژگی‌های یک مرد خوب



فهمیدن این كه چه مردی، مرد زندگی است كمی زمان می‌برد. پس با نشانه‌های یك مرد خوب آشنا شوید و ببینید كه طرف مقابل‌تان این ویژگی‌ها را دارد یا نه. این نکته را هم بگوییم که شناخت همه این ویژگی‌ها در مرحله آشنایی ممکن نیست اما می‌توانید تعدادی از آنها را در طرف مقابل تشخیص دهید و هرچه بیشتر این ویژگی‌ها را داشت، به او اطمینان بیشتری کنید.



نشانه اول؛ احترام

احترام موضوعی است كه در صدر جدول خوشبختی قرار دارد و خودش را به هزار و یك جلوه نشان می‌دهد و البته احترام یك موضوع ٢ جانبه است؛ موضوعی كه هم شما باید برای رعایت‌كردنش تلاش كنید و هم همسرتان باید در رفتارهایش آن ‌را نشان دهد. اگر می‌خواهید بدانید احترام در رابطه میان شما و نامزد‌تان جایی دارد، می‌توانید از نشانه‌های زیر كمك بگیرید.

١) اهل سازش است و به خاطر منافع مشترك‌تان كوتاه می‌آید. او گذشت‌های شما را می‌بیند و برای كم كردن فشار روی شما و ارتباط‌تان، گاهی از خواسته‌هایش می‌گذرد. به احساسات و نگرانی‌های شما گوش می‌كند و بدون نصیحت كردن یا رنجیدن، برای درك كردن‌شان تلاش می‌كند.

٢) می‌داند كه یك آدم بی‌عیب و نقص نیستید اما شما را همان‌طور كه هستید دوست دارد و با دیگران مقایسه‌تان نمی‌كند. برای نظر‌های شما ارزش قائل است؛ قبل از هر تصمیم اساسی‌ای، نظر شما را می‌پرسد و با تك‌روی سعی نمی‌كند حرف خودش را به كرسی بنشاند.

٣) وقتی موفقیتی به دست می‌آورید با تمام وجود برای‌تان خوشحال می‌شود و سعی می‌كند زمینه را برای موفقیت‌های آینده‌تان فراهم كند.

٤) احترام فقط در لحن خوب و رفتار پرمحبت خودش را نشان نمی‌دهد. پس اول ببینید كه نامزد‌تان نشانه‌های بالا را در رفتارهایش نشان می‌دهد یا خیر و بعد وجود آنها را در رفتارهای خودتان بررسی كنید.



نشانه دوم: اولویت‌های مشترك

همه ما ایده‌آل‌هایی در ذهن‌مان داریم كه از بچگی، ‌وقتی صحبت ازدواج در آینده می‌آید، در ذهن‌مان چرخ می‌زنند. از ویژگی‌های ظاهری مثل قد و وزن گرفته تا شرایط مالی، تحصیلات و خصلت‌های رفتاری. اولویت‌گذاری آدم‌ها برای این ویژگی‌ها یكسان نیست. یكی به شأن اجتماعی اهمیت بیشتری می‌دهد و یكی به خلق‌وخو؛ یكی خانواده برایش مهم است و یكی هم پول.

١) برای انتخاب همسر، به الگوهای دیگران نگاه نكنید و سعی كنید كه این موضوعات مهم را از نظر خودتان دسته‌بندی كنید.

٢) مهم نیست كه از نظر بقیه فردی كه انتخاب كرده‌اید چقدر شگفت‌انگیز یا ایده‌آل است، مهم این است كه این فرد چقدر به معیارهای خود شما نزدیك باشد و البته این كه از مرزبندی‌ها و خط قرمز‌های‌تان هم عبور نكند.

٣) اگر به یك مورد خاص فكر می‌كنید و برای ازدواج فردی را بررسی می‌كنید، اول ١٠ ویژگی مهمی كه برای‌تان در اولویت قرار دارند را روی كاغذ بیاورید و بعد در مورد ایده‌آل بودن یا نبودن این فرد تصمیم بگیرید. حتی اگر او ٧ ویژگی از این ١٠ تا را داشته باشد، می‌تواند یك همسر مناسب برای شما باشد. تا اینجای كار ٥٠ درصد مشكل حل شده. حالا وقت آن است كه از این همسر آینده هم بخواهیم اولویت‌هایش را روی كاغذ بنویسد و ببیند كه آیا شما هم می‌توانید همسر اید‌آلی برایش باشید یا نه!



نشانه سوم: از خط قرمز‌ها نمی‌گذرد

در هر ارتباطی خط قرمز‌هایی هست كه شكسته شدن‌شان همه چیز را به هم می‌ریزد و البته محدودیت‌های همه ارتباط‌ها مثل هم نیستند. وقتی هم كه پای زندگی مشترك به میان بیاید، خط قرمز‌ها پیچیده‌تر و گاهی هم غیرقابل عبورتر می‌شوند و به همین دلیل یكی از اصلی‌ترین نشانه‌هایی كه به شما می‌گوید یك مرد، همسر ایده‌آل شماست، احترام به همین خط قرمز‌هاست. این خطوط قرمز ممکن است حریم روابط کلامی و فیزیکی، صداقت، حریم خانواده، رازداری و ... باشد.

١) بعضی از خط قرمز‌ها در همه ارتباط‌ها مثل هم هستند و بعضی‌های دیگر هم تنها در مورد زندگی مشترك شما صادق هستند. پس اگر او می‌خواهد برای‌تان بهترین همسر دنیا باشد، باید هر دوی این مسیرهای ممنوعه را بشناسد و به آنها احترام بگذارد.

٢) یك همسر ایده‌آل نباید تنها و تنها از مسیرهایی كه خودش درست می‌داند عبور كند بلكه باید نگاهی به مفهوم درست در ذهن شما بیندازد و در صورتی كه می‌بیند انجام یك كار به تصور ذهنی شما در موردش آسیب می‌زند، از انجام دادنش دست بردارد.

٣) شما هم در این مورد یك وظیفه دارید. درست است كه بسیاری از این مرزبندی‌ها جزو كلیشه‌هایی هستند كه همه مردها از آن باخبرند اما اگر مورد دیگری در ذهن‌تان وجود دارد، انتظار نداشته باشید كه مرد‌تان آن را حدس بزند بلكه با توضیح آن موضوع و بیان دلایل‌تان، اهمیت این خط قرمز را بازگو كنید و از او بخواهید كه به این محدودیت احترام بگذارد.

همه ما دوست داریم بهترین باشیم و اگر مقابل فردی بنشینیم كه دوستش داریم و نگران از دست دادنش هستیم، دوست داریم خودمان را به‌مراتب بهتر از خود واقعی‌مان جلوه دهیم و ضعف‌ها و شكست‌های‌مان را در مقابلش پنهان كنیم. اما در یك رابطه ایده‌آل شما هیچ نیازی به پنهان كردن خود واقعی‌تان نخواهید داشت.



نشانه چهارم: اجازه می‌دهد خودتان باشید

همه ما دوست داریم بهترین باشیم. بهتر از چیزی كه هستیم و حتی بهتر از چیزی كه در توان‌مان هست. به خصوص اگر مقابل فردی بنشینیم كه دوستش داریم و نگران از دست دادنش هستیم، دوست داریم خودمان را به‌مراتب بهتر از خود واقعی‌مان جلوه دهیم و ضعف‌ها و شكست‌های‌مان را در مقابلش پنهان كنیم. اما در یك رابطه ایده‌آل شما هیچ نیازی به پنهان كردن خود واقعی‌تان نخواهید داشت.

١) می‌دانید او شما را همان‌طور كه هستید دوست دارد و حتی اگر هزار زن قدرتمند‌تر و داناتر از شما مقابلش ظاهر شوند، ‌باز هم شما را انتخاب می‌كند.

٢) این حس به شما اعتماد به نفس می‌دهد و نمی‌گذارد كه با حسادت، ترس‌ها و بی‌اعتمادی‌های بی‌مورد یا احساس ناامنی، زندگی مشترك‌تان را خراب كنید.



نشانه پنجم: از شما دفاع می‌كند

گرچه بهترین حالت ممكن این است كه ازدواج شما همه را خوشحال كند و كوچك‌ترین سردی و مشكلی در این مسیر پیش نیاید اما نباید فراموش كنید كه این حالت رویایی همیشه هم اتفاق نمی‌افتد. تفاوت‌های خانوادگی، تفاوت در انتظارها و سبك زندگی و بسیاری عوامل دیگر می‌تواند انتقاد دیگران را متوجه شما و تصمیم مشترك‌تان كند.

١) اگر او همسر ایده‌آل شما باشد، با شنیدن این داوری‌ها و گوشه كنایه‌ها از تصمیمش دلسرد نمی‌شود و برای راضی كردن دیگران، به فكر تغییر برنامه‌هایش نمی‌افتد.

٢) شاید شما ٢ نفر با گرفتن یك تصمیم مشترك بتوانید راه را برای این ازدواج هموارتر كنید اما یك مرد ایده‌آل هرگز بار این تغییرات را به دوش شما نمی‌اندازد و با قرار دادن‌تان در برابر دیگران، به‌دنبال حاشیه امنی برای خودش نمی‌گردد.



نشانه ششم: حس‌تان به شما می‌گوید ...

حتی اگر او تمام نشانه‌هایی كه یك همسر ایده‌آل باید داشته باشد را دارد، باز هم به معنای این نیست كه او مردی است كه برای آرامش شما آفریده شده است. با وجود بررسی تمام این موضوعات، دست آخر باید به این فكر كنید كه چه حسی درباره این مرد دارید.

آیا هر زمان كه او را می‌بینید احساس شوق و هیجان سراغ‌تان می‌آید؟ آیا بعد از هر دیدار، با اشتیاق منتظر گذاشتن قرار بعدی می‌مانید؟ آیا وقتی صحبت از ازدواج می‌شود، دل‌تان می‌خواهد كه زود همه‌چیز جفت‌وجور شود و برای همیشه در كنار او باشید؟

اگر پاسخ شما به این سوال‌ها منفی است اما وقتی دو‌دو‌تا چهارتا می‌كنید، می‌بینید كه او ایرادی ندارد كه بخواهید به خاطرش از ازدواج صرف‌نظر كنید، ‌دست نگه‌دارید!

حسی كه شما باید به همسر آینده‌تان داشته باشید، بسیار مهم است، حسی كه اگر نباشد، ‌با وجود تمام ویژگی‌های مثبت هم نمی‌تواند شما را به ماندن در یك زندگی دلگرم كند. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: چهار شنبه 29 اسفند 1391برچسب:ویژگی‌های یک مرد خوب,
ارسال توسط سعيد كريمي

چطوربه خواستگار خود جواب رد دهیم؟




اگر تصمیم تان را گرفته اید و می خواهید به خواستگارتان جواب رد بدهید، باید بدانید که این جواب دادن ، خودش اصول و قاعده ای دارد که باید رعایت کنید. در غیر این صورت جواب رد شما ممکن است باعث دلخوری یا حتی کینه هایی شود که پاک کردن اثرات آن تا مدت ها زمان می برد. به خصوص اگر پای خواستگاری های فامیلی یا همکاری در میان باشد!


راستش را بگویید

اگر بعد از بررسی تمام موارد و درست تحلیل كردن شرایط‌تان، باز هم فكر می‌كنید برای هم ساخته نشده‌اید، باید هرچه زودتر حرف‌ دل‌تان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نكنید با تحقیر و كم‌محلی، به او پاسخ منفی‌تان را نشان‌دهید. دلایل‌تان را بیان كنید و مقابلش اعتراف كنید كه علاقه‌ای به او ندارید. از شكستن دلش نترسید و نگذارید كه بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج كردن با شما برنامه بریزد.

پرده‌پوشی را كنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بی‌زبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است كه با صراحت تمام و بدون ترس، تكلیف را روشن كنید. ممكن است حرف شما دلش را بشكند. اشكالی ندارد. اگر بدون توهین و او نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن كنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس كاملا منطقی و بدون اینكه هیجان بی‌موردی به این روند تزریق كنید، بگویید كه برای خودتان و او آینده خوبی نمی‌بینید یا اینكه احساسی كه به او دارید از این جنس نیست و هیچ‌وقت هم نخواهد بود.

چشم در چشم حرف بزنید

اگر هنوز جواب منفی‌تان را قاطعانه به او نداده‌اید، بجنبید. در نخستین فرصت یك قرار دونفره با او بگذارید و بدون گوشه و كنایه یا در لفافه حرف‌زدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسان‌تر می‌كند و تنظیم كردن چنین قراری یكی از نشانه‌های این احترام است.

قرار نیست این ملاقات را دوباره تكرار و ده‌ها بار موضعتان را بیان كنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یك‌بار و برای همیشه تكلیف این ماجرا را روشن كنید.

غرورش را نشکنید

هیچ وقت او را به‌دلیل علاقه‌ای كه به شما دارد، تحقیر نكنید. شما هر راهی را برای رد كردن درخواستش می‌توانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین كنید یا به‌دلیل حسی كه دارد او را سرزنش كنید. اگر او با درخواست‌های مكررش شما را آزار می‌دهد، تنها جریان ارتباط‌تان را قطع كرده و تلاش كنید تاجایی كه می‌توانید از او فاصله بگیرید.


مراقب واژه‌ها باشید

موضعتان را طوری بیان كنید كه امكان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهم‌تر اینكه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل «فعلا قصد ازدواج ندارم»، «بگذار بازهم فكر كنم»، «به‌دلیل مخالفت خانواده‌ام نمی‌توانم» و... نه تنها كمكی به پیشبرد این ماجرا نمی‌كند بلكه او را هم معلق و بلاتكلیف گذاشته و آینده‌اش را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. به‌دلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نكنید.


بگذارید از احساسش حرف بزند

متكلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید كه حرف‌هایش را بزند و از خودش دفاع كند. بدون آنكه حرفش را قطع كنید یا با لحنی تند و شتاب‌زده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی كند. او به‌عنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بكند و هر راهی كه گمان می‌كند برای رسیدن به شما منتهی می‌شود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولی‌تان پافشاری كنید.
چطور جواب رد دهیم؟

با اقتدار حرف بزنید

اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را می‌زند مثل آدم‌های ضعیف رفتار نكنید و با اعتماد به‌نفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست كه تنها با كسی كه دوستش دارید زیر یك سقف زندگی كنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمی‌تواند این حق را از بین ببرد. هر كسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما كاری نكرده‌اید كه به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد كه بتواند با این موضوع كنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمی‌توانید كمكی به او بكنید.



بگویید با دیگران خوشبخت می شود اما با شما نه!

اگر می‌خواهید یك پایان‌بندی خوب ایجاد كنید، كمی او را تحسین كنید. در ذهن‌تان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید كه باز هم می‌تواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید كه او را به چشم مرد زندگی‌تان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست.


رابطه را کش ندهید

اگر پیشنهاد ازدواجش را رد كرده‌اید، باید تا آب‌ها از آسیاب نیفتاده از او فاصله بگیرید. به خصوص در رابطه های همکاری، دانشگاهی یا فامیلی. به هیچ بهانه‌ای به او زنگ نزنید. شاید برای شما كه به او احساسی ندارید، این اتفاق كاملا عادی به‌نظر برسد و بخواهید كاملا دوستانه با او حرف بزنید یا ببینیدش، اما اشتباه می‌كنید، حتی باوجود پایان گرفتن این ارتباط، ماجرا در او تمام نشده، پس آتشی كه سعی كردید خاموشش كنید را دوباره روشن نكنید.

بازندگی‌تان بازی نكنید

هرگز به‌دلیل ترحم وارد یك ارتباط نشوید. اگر واقعا به او حسی ندارید، حق ندارید به‌دلیل اینكه دلش را بشكنید به او وعده‌ای بدهید كه در مورد ادامه‌ دادنش مطمئن نیستید. اگر به آینده مشترك‌تان امیدی ندارید، قبل از آنكه چیزی شروع شود، تمامش كنید. شما نمی‌توانید یك عمر با ترحم زندگی كنید، پس با كش دادن این ماجرا با احساسات و آینده او بازی نكنید و خودتان را هم به بازی نگیرید.


تصمیم‌تان را بگیرید، می‌خواهیدش یا نه؟

قبل از آنكه حجت را برای این خواستگار‌تان تمام كنید، به پیشنهاد خواستگار دیگری فكر نكنید. درست است كه رابطه‌ای میان شما و هیچ كدام از آنها نیست اما تا زمانی‌كه پاسخ قطعی‌تان را نداده‌اید، در قبال فكری كه این خواستگار در مورد آینده مشترك‌تان می‌كند، مسئولید، پس با گفتن جواب‌تان به این مسئولیت پایان دهید. شاید هم پاسخ ندادن شما به‌دلیل تردید باشد، اما اگر فكر می‌كنید كه اول باید موقعیت بهتری پیدا كنید و بعد باید به این خواستگار جواب منفی بدهید در اشتباه هستید. شما حق ندارید به‌دلیل منافع خودتان، دیگران را معلق نگه‌ دارید. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: چهار شنبه 25 اسفند 1391برچسب:چطوربه خواستگار خود جواب رد دهیم؟,
ارسال توسط سعيد كريمي

مراقب آنچه که می‌گویید باشید



هنگامی که جوان بودم زندگی خانوادگی وحشتناکی داشتم. تنها به این دلیل به مدرسه می‌رفتم که بتوانم چند ساعتی از خانه دور باشم و خودم را میان بچه‌های دیگر گم کنم. عادت کرده بودم مثل یک سایه، بی‌سر و صدا به مدرسه بیایم و به همان شکل به خانه برگردم. هیچ کس توجهی به من نداشت و من نیز با کسی کاری نداشتم. ترجیح می‌دادم هیچ توجهی را به خود جلب نکنم زیرا باور داشتم همه از من بدشان می‌آید. گرچه در خلوت خود تمنای دیده شدن و توجه را داشتم.

زندگی سایه‌وار من به همین شکل می‌گذشت تا این که لنی (Lenny)به مدرسه ما آمد. لنی دبیر ادبیات انگلیسی در دبیرستان ما بود. ٤٢ ساله، با ریش کم پشتی که تمام صورتش را پوشانده بود و لبخند دلنشینی که همیشه بر لب داشت. ریز نقش و پر جنب و جوش بود و اصرار داشت او را با نام کوچک صدا کنیم. برای اولین بار در زندگی‌ام کسی به من توجه کرد و با من مهربان بود. برای اولین بار در زندگی‌ام کسی مرا می‌دید، لنی!

متاهل بود و یک فرزند داشت. عاشق همسرش بود و معلوم بود که توجهش به من رنگ دلباختگی ندارد. گاهی پس از پایان ساعت درس در مدرسه می‌ماند و با هم حرف می‌زدیم. از این که به حرف‌هایم گوش می‌داد تعجب می‌کردم و لذت می‌بردم و زمانی که کیف چرمی‌اش را بر می‌داشت و می‌گفت: "خوب بهتر است بروم." هرگز لحنش به شکلی نبود که حس کنم از بودن با من خسته شده است. برخلاف دیگران، به نظر می‌رسید از بودن با من خوشش می‌آید. حتا یک بار مرا به خانه‌اش دعوت کرد. همسرش برای‌مان نان خانگی پخته بود و من با شگفتی دیدم که لنی برای فرزند کوچکش کتاب داستان می‌خواند. رویداد عجیبی که هرگز در خانواده خودم ندیده بودم!

لنی توانست نظر مرا نسبت به خودم تغییر دهد. او به من گفت که می‌توانم یک نویسنده شوم. گفت نوشته‌هایم پر از احساس هستند و او از خواندن‌شان لذت می‌برد. ابتدا باور نکردم. خودم را موجود بی‌ارزشی می‌دانستم که کاری از او ساخته نیست و ایمان داشتم لنی به خاطر تشویق من دروغ می‌گوید. اما او یک بار در میان کلاس و در برابر چشمان تمام همکلاسی‌هایم، به خاطر متن ادبی که نوشته بودم برایم دست زد و به همه گفت که من می‌توانم یک نویسنده بزرگ شوم. زمانی که به اتاق آموزگاران می‌رفت دیدم که در راه با سایر دبیران در مورد من و متنی که نوشته بودم حرف می‌زند.

همان روز تصمیم گرفتم یک نویسنده شوم، چون لنی این طور می‌خواست. اما متاسفانه اغلب میان آنچه که می‌خواهید و آنچه که واقعا انجام می‌دهید سال‌ها فاصله وجود دارد و من زمانی شروع به نوشتن کردم که بیست سال از آن روز می‌گذشت.

در همان سالی که لنی مرا تحسین کرد، به دلیل مشکلات شدید خانوادگی، کشیدن سیگار را در پانزده سالگی شروع کردم. سال بعد، هم مشروب می‌خوردم و هم مواد مخدر استعمال می‌کردم. هنوز هم لنی را دوست داشتم و با این که دیگر معلم من نبود او را گاه گاهی می‌دیدم تا این که خبردار شدم لنی مبتلا به سرطان شده است. از شدت غم داشتم دیوانه می‌شدم. به خودم، دنیا و به خدا بد و بیراه می‌گفتم. نمی‌دانستم چرا مردی به این خوبی باید در جوانی از دنیا برود (زمانی که جوان هستیم انتظار داریم دنیا به همان شکلی باشد که ما می‌خواهیم). به دیدنش رفتم. برخلاف آنچه که تصور می‌کردم با این که لاغر و رنگ پریده شده بود، آرام و خوشرو بود. همان لبخند همیشگی را بر لب داشت و مثل همیشه از دیدن من خوشحال شد. رفته بودم تا به او دلداری بدهم و به زندگی امیدوارش کنم اما گریه امانم را برید و نتوانستم هیچ حرفی بزنم. در عوض او بود که مرا دلداری می‌داد و می‌خواست به زندگی امیدوارم کند. از من خواست اعتیاد را ترک کنم و زندگی را دوست بدارم چون ارزش دوست داشته شدن را دارد.

از خانه‌اش که بیرون آمدم تصمیم داشتم مانند او زندگی کنم. دوست داشتم زمانی که هنگام مرگ من نیز فرا می‌رسد بتوانم مانند لنی به همین اندازه آرام، صبور و راضی باشم. اما نشد. نتوانستم در برابر مشکلات خانواده‌ام دوام بیاورم و تنها چند روز بعد از ملاقاتم با لنی از خانه فرار کردم و به لندن رفتم.

بیست سال گذشت. تمام روزهای این بیست سال را در اعتیاد و فساد غوطه خوردم. از تمام مردم و از خودم متنفر بودم. هیچ اعتقاد، هیچ باور و هیچ ایمانی را قبول نداشتم. در زندگی هیچ هدف، هیچ امید و هیچ آینده‌ای نمی‌دیدم و زندگی برایم تنها عبور کُند روزها بود. روزی به طور اتفاقی و برای این که از سرما فرار کنم وارد یک گالری نقاشی شدم. درون گالری یکی از همکلاسی‌های قدیمی‌ام را دیدم. قبل از این که بتوانم از دیدش فرار کنم، مرا دید و به طرفم آمد. هیچ اشتیاقی نداشتم که از شهری که در گذشته در آن زندگی می‌کردم برایم حرف بزند اما او آدم پرحرفی بود و از همه کس و همه چیز حرف زد. تقریبا به حرف‌هایش گوش نمی‌دادم تا این که نام لنی را در میان حرف‌هایش شنیدم. گفت، لنی تنها یک سال پس از فرار من، با زندگی وداع کرده است. گفت، یک بار همراه با سایر بچه‌ها به دیدن لنی رفته بود. تنها یک هفته قبل از مرگش. لنی به آنها گفته بود که ایمان دارد من روزی نویسنده بزرگی خواهم شد. نویسنده‌ای که همکلاسی‌هایم به آشنایی با او افتخار می‌کنند. برای این‌که نگاه تمسخرآمیز همکلاسی سابقم بیش از آن آزارم ندهد به سرعت از گالری بیرون آمدم و به آپارتمان کوچک، کثیف و حقیرم پناه بردم. ساعت‌ها گریه کردم. برای اولین بار احساس کردم لیاقتم بیش از این زندگی نکبت باری است که برای خودم درست کرده‌ام. برای اولین بار دعا کردم و از خدا خواستم کمکم کند تا بتوانم همان کسی شوم که لنی انتظار داشت.

قبل از این که بتوانم به رویای آموزگارم جامه عمل بپوشانم، دو سال طول کشید تا توانستم اعتیادم را ترک کنم و خودم را به طور کامل از منجلابی که در آن گرفتار شده بودم نجات دهم. در تمام این مدت، هر روز این جمله لنی را با خود تکرار می‌کردم: "روزی نویسنده بزرگی خواهم شد".

زمانی که برنده جایزه بزرگ ادبی انگلستان شدم، در مصاحبه مطبوعاتی‌ام گفتم: هرگز از قدرت کلمات غافل نشوید. گاه یک جمله ساده می‌تواند زندگی فردی را به طور کامل دگرگون کند، می‌تواند به او زندگی ببخشد و یا زندگی را از او دریغ کند. خواهش می‌کنم مراقب آنچه که می‌گویید باشید.



داستان زندگی کاترین رایان (Catherine Ryan) نویسنده داستان‌های کوتاه و برنده جایزه بزرگ ادبی انگلستان 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: چهار شنبه 20 اسفند 1391برچسب:مراقب آنچه که می‌گویید باشید,
ارسال توسط سعيد كريمي

ازدواجهایی که ریسک بالاتری دارند



زناشویی - مشاوره ها نشان می دهد ازدواجهایی که با شکست روبرو بوده یا در مرحله آشنایی بهم خورده اند وجوه مشترکی زیادی با یکدیگر داشته اند که بر اساس دسته بندی به 8 دسته طبقه بندی می شوند، لذا شایسته است افرادی که جهت آشنایی و ازدواج جزء این دسته بندی ها هستند محتاط تر عمل کنند.


دسته اول: ازدواج هایی که قبل از 25 سالگی آقایان و قبل از 23 سالگی خانم ها صورت پذیرفته

با توجه به عدم ثبات معیار های انتخاب همسر، عدم شناخت فردی و شرایط پیرامون، عدم استقلال فکری، مالی و ضعف تصمیم گیری، انتخابهای احساسی و عدم شناخت کافی از جنس مخالف، این دسته از ازدواج ها یکی از پر ریسک ترین نوع ازدواج ها به شمار میرود و افرادی که در این رده سنی تصمیم به ازدواج و طی مراحل آشنایی دارند لازم است آموزشهای لازم را جهت ارتباط و شناخت صحیح کسب نمایند وبا مشاور و راهنمایی خانواده ها نسبت به آن اقدام نمایند.

دسته دوم: ازدواج به علت نیاز جنسی

اگر چه بخش اعظم دلیل ازدواج مردان میتواند به منظور تامین غریزه جنسی آنها باشد و این حق عرفی و شرعی آنهاست، اما نیاز جنسی نباید تنها دلیل ازدواج باشد چرا که پس ازتامین شدن آن فشارحاصل از شرایط پیرامون زندگی و مسئولیت پذیری و عدم برنامه ریزی میتوانند باعث شکست در ازدواج شود.

دسته سوم: ازدواج تحمیلی

ازدواجهایی که به طرفین از سوی خانواده یا بر اساس رسم و رسومات تحمیل می شود و بعضا ازدواجهای فامیلی میباشند که علاوه بر اینکه درصد شکست در ایندسته از ازدواجها زیاد است، میتواند باعث گسترش خیانت های جنسی و عاطفی زوجین نسبت به یکدیگر شود همچنین باعث سرخوردگی و ضعف در استقلال فکری و تصمیم گیری افراد شود.
اگر چه انسان مجذوب زیبائی ها می شود و نمیتواند به ظواهر بی اهمیت باشد اما از آنجایی که ظاهر در ابعاد مختلف در گذر زمان عادی می شودلذا با توجه به تجارب مشاورین توصیه می شود زیبایی ظاهری در کنار سایر خصوصیات فردی و شخصیتی افراد ملاک انتخاب همسر باشد نه تنها دلیل انتخاب

دسته چهارم: ازدواج هایی که بواسطه ظاهر و موقعیت اجتماعی طرفین صورت میپذیرد

اگر چه انسان مجذوب زیبائی ها می شود و نمیتواند به ظواهر بی اهمیت باشد اما از آنجایی که ظاهر در ابعاد مختلف در گذر زمان عادی می شود و پس از سایر خصوصیات که اکثرا باطنی هستند نمود میکند لذا با توجه به تجارب مشاورین توصیه می شود زیبایی ظاهری در کنار سایر خصوصیات فردی و شخصیتی افراد ملاک انتخاب همسر باشد نه تنها دلیل انتخاب.

دسته پنجم: ازدواجهایی که در آن زن نسبت به مرد برتری دارد

مسئله این نیست که خانم ظرفیت برتری نسبت به آقایان ندارند بلکه یکی از دلایل درونی خانم ها جهت ازدواج نیاز به یک تکیه گاه قوی است پس در ازدواج شایسته است مرد در چند عامل برتری داشته باشد.

1- سن ( بیشتر بودن سن مرد نسبت به زن )

2- وضعیت اقتصادی و وجه اجتماعی ( بالا بودن جایگاه شغلی مرد و درامد وی )

3- قد ( شایسته است مرد از زن بلندتر باشد همچنین در احادیث پیامبر(ص) در مورد ازدواج در این مورد نیز توصیه شده است )

دسته ششم: ازدواج های راه دور

شناخت صحیح یکی از ارکان اصلی جهت انتخاب شایسته همسر است و در شناختهایی که دو طرف نسبت به یکدیگر در فاصله مکانی دوری قرار گرفته اند بخش اعظم ارتباط بوسیله اینترنت، تلفن و یا پیامک صورت میگیرد که این سطح از شناخت نمی تواند قابل اکتفا جهت اتخاذ مهمترین تصمیم زندگی افراد باشد، همانطور که در مشاوره های صورت گرفته این مسئله نمود کرده است لذا حتی المقدور حتی با توجه به شرایط سختی دوری راه در صورتی که دوطرف میل به شناخت و ازدواج دارند لازم است این ارتباط حتما با اطلاع خانواده ها همرا ه باشد و شرایط به گونه ای باشد که دو طرف بعد از هر 10 دفعه مکالمه تلفنی یک دیدار حضوری داشته باشند.

دسته هفتم: ازدواج هایی که دو خانواده دارای دو فرهنگ مختلف هستند

خانواده مهترین نقش در تربیت فرد بازی می کند، اختلافات خانوادگی زمانی بیشتر می شود که دو خانواده آداب و رسوم و فرهنگ مختلفی داشته باشند معمولا این اختلافات شامل: اختلاف ب سر مهریه – اختلاف بر سر مراسم – اختلاف در زمینه دخالت های خانوادگی – اختلاف سلیقه لذا فشار روحی و استرس زیادتری بر طرفین وارد می شود، حتی المقدور شایسته است وصال با خانواده ای هم فرهنگ صورت پذیرد.

دسته هشتم: ازدواجهای اینترنتی

ازدواجهای اینترنتی پدیده ای که روبه افزایش است ومتاسفانه باعث افزایش آمار طلاق شده است، شناخت اینترنتی نمیتواند به هیچ وجه شناختی صحیح باشد و بواسطه تایپ و درج کلمات به سطح مناسبی از شناخت نسبت به فرد مقابل دست یافت از اینرودرصد ریسک در ازدواج های اینترنتی بسیار بسیار بالا میباشد.

همچنین واحد مشاوره پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده، توصیه میکند در هر فرایند و سطح آشنایی اطلاع خانواده ها میتواند در انتخابی منطقی و امن تر تاثیر گذار باشد لذا افراد از ارتباط های پنهانی به منظور شناخت اجتناب کنند. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: چهار شنبه 30 بهمن 1391برچسب:ازدواجهایی که ریسک بالاتری دارند,
ارسال توسط سعيد كريمي

10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر



انتخاب همسر همیشه حساس و نیازمند دقت است. اما اگر در یکی از 10 موقعیت زیر قرار دارید، این حساسیت برایتان بیشتر هم خواهد بود. بنابراین بی گدار به آب نزنید و مرحله به مرحله با سنجش شرایط آینده پیش بروید.



1- زیبایی خیره کننده

شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!

شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید؟

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم



2-پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه

می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر خانم دکتر نخواهید بود!

اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟



3- شیفتگی و عشق بی اندازه

مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!

یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.

اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.

اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.



4- احساس تنهایی شدید

تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و...، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.

تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!

افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.



5-عجله

*برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود* آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟

شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.

در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!



6-سن پایین

شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.

این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر 20 سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.

درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟

با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است!



7- شناخت ناقص

دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید. احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.



8- بحران روحی

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.

بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.



9- سرخوشی و هیجان

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده اید که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!

هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.

در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.



10- چشم و هم چشمی

متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.

از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند

چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


ارسال توسط سعيد كريمي

مشاور ازدواج چه کمکی به شما می‌کند؟




مشاوره خانواده - این روزها کارشناسان بسیاری توصیه می کنند که زوج های جوان قبل از آغاز زندگی مشترک حتماً بامشاور معتمد مشورت کنند. این توصیه از آنجا جدی شده که رسانه ها در سال های گذشته آمار نگران کننده ای را در خصوص طلاق زوجین به خصوص در 5 سال اول زندگی مشترک منتشر کرده اند. به همین دلیل است که بحث نیاز جدی به مشاوره قبل از ازدواج برای زوج های جوان مطرح می شود.

متاسفانه در کشور ما زوج ها خیلی وقت ها اطلاع کافی از مشاوره هایی که مشاوران در اختیار آنها می گذارند ندارند، یا گاهی احساس می کنند چون به حد مطلوبی از استقلال مالی و خانوادگی رسیده اند، می توانند بدون مشورت با افراد دیگر بهترین انتخاب را داشته باشند.

عده ای هم در انتخاب مشاور اشتباه می کنند و با مشورت دوستانشان برخی ملاک های کلیشه ای را برای همسرشان در نظر می گیرند و زمانی که دختر یا پسری با این شرایط را پیدا می کنند احساس می کنند به آن زوج رویایی رسیده اند و به صورت هیجانی دست به انتخاب می زنند.

این ملاک ها اگرچه ملاک های عرفی جامعه ما هستند ولی در عرف این ملاک ها نه به صورت جزئی بلکه به صورت کلی مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که روانشناس یا مشاور ازدواج، همه این موارد را با فاکتورهای جزئی مورد ارزیابی قرار می دهد تا بتواند بررسی درست شخصیتی از زوجین ارائه دهد. یعنی در واقع مشاور تلاش می کند دیدگاه ها و اهداف زوجین را در زندگی مورد بررسی قرار بدهد و طرف مقابل را با این دیدگاه ها و اهداف آشنا کند.

شناخت روی این موضوعات در همان ابتدای تشکیل زندگی مشترک مهم است چون فقط با شناسایی این جزئیات است که زوج ها می توانند به نتیجه برسند که می توانند با هم ادامه مسیر بدهند یا نه. مثلا اگر زوجی می خواهند به یک هدف مشترک برسند مشاور این موضوع را طوری بررسی می کند که ببیند آیا این زوج سرعت حرکتشان برای رسیدن به آن هدف یکی هست یا خیر؛ اگر یکی نباشد توصیه می کند تا در مورد آن هدف بیشتر صحبت بکنند تا در آینده مشکلی برایشان پیش نیاید.

زن و مرد در مرحله اول به لحاظ رفتاری، خانوادگی، سبک زندگی و تحصیلات باید مورد بررسی قرار بگیرند، که اگر این مرحله مثبت بود در مراحل دیگر باید به لحاظ ذهنی، و تفکراتی که دارند بررسی شوند تا نکات مشترک و غیر مشترک ذهنی شان مشخص گردد بعد از این هم نوع نگاه به زندگی و سرگرمی و تفریحاتی که می خواهند داشته باشند و لحظات مشترکشان مورد ارزیابی قرار می گیرد. به نظرم همه اینها مرحله به مرحله است و باید به صورت اجمالی بررسی شوند.

مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند

استقلال مالی چقدر مهم است؟

استقلال مالی شرط اول ازدواج است. یعنی وقتی زوجی پیش مشاور می روند پیش فرض مشاور این است که این زوج با توجه به استقلال مالی شان تصمیم به ازدواج گرفته اند مگر اینکه خلاف این امر ثابت شود. فرهنگ عمومی خانواده های ما به گونه است که اگر زوج استقلال مالی نداشته باشد حتما دخالت های نادرست و گاه و بیگاه خانواده ها در زندگی مشترک یک زوج به وجود خواهد آمد که این موضوع می تواند به زندگی آنها لطمه بزند بنابراین ما توصیه می کنیم که زوج ها حتما قبل از ازدواج به استقلال مالی برسند و در طول زندگی مشترک این مستقل بودن را حفظ کنند.


با این اوصاف جای عشق و وابستگی های عاطفی کجاست؟ بعضی ها می گویند چون محبتی میانشان شکل گرفته و عاشق هم هستند، می توانند با مشکلات مالی بعد از ازدواج کنار بیایند. واقعیت این است که کسی منکر عشق نیست. اما مشاوران به افراد توصیه می کنند زمانی که به شدت درگیر یک رفتار عاطفی هستند تصمیم نگیرند. چون در این درگیری عاطفی نمی توانند نکات منفی را ببینند و سعی می کنند همه موضوعات منفی را توجیه کنند.

البته مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند.

موضوع مهمی مثل ازدواج نگاه عاقلانه ای می خواهد. مشاوران وظیفه دارند درباره آینده ازدواج با زوج ها صحبت کنند ولی حرف را تحمیل نمی کنند. بنابراین کسانی که تصمیم به مشاوره می گیرند بهتر است که بی طرفانه به مطب مشاوره بروند و اجازه دهند تا روند مشاوره به خوبی و در مسیر خودش طی شود وگرنه دیگر نیازی به انجام مشاوره نیست.


ازدواج جداً ممنوع!

گفتیم که مشاوران هیچ وقت توصیه به عدم ازدواج نمی کنند اما این حکم، یک استثنا دارد. یعنی موارد خاص. مثلاً وقتی تست های شخصیت شناسی و... که در تمام دنیا مرسوم است را انجام می دهند و نتیجه این تست ها مناسب نیست، پیشنهاد می کنند با یک فرد مشکل دار ازدواج نکنید. کار آنها شناختن رفتارهای پنهان دو طرف است. در اکثر موارد با مشاوره می شود رفتارهای منفی را پوشش داد و یا از بین برد. اما در برخی موارد نتیجه ازدواج کاملا مشخص است.

مثلا جوانی که سوءظن دارد اصلا توصیه نمی شود ازدواج کند. مشاور با کسی در این رابطه تعارف ندارد. سوءظن با معیارهای یک ازدواج پایدار تداخل دارد. این بیماری چیزی نیست که خود طرف به آن معترف باشد. مثلا فکر می کند که دارد همسرش را در جامعه محافظت می کند در حالیکه این بیماری است و خانواده را متلاشی می کند. بنابراین اگر مشاور در بررسی های سلامت روانی و شخصیتی به چنین موارد برخورد کرد حتما درباره آینده این ازدواج شفاف سازی می کند. به همین دلیل است که توصیه می شود 6 تا 9 ماه دختر و پسر با هم در مراوده باشند و بعد از آن دوباره به مشاور مراجعه کنند. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


ارسال توسط سعيد كريمي

تفاوت های تربیتی دختران و پسران را می شناسید؟



بررسی‌ها نشان داده‌اند چگونگی یادگیری پسران با دختران متفاوت است. اسکن‌های مغزی تا حدی دلیل این تفاوت را روشن کرده‌اند؛ نواحی بیشتری از مغز دختران شامل قشر مخ ( که مسوول کارکردهای حافظه، توجه، فکر و زبان است )، به کارکردهای کلامی اختصاص داده شده‌اند و هیپوکامپ ( ناحیه‌ای از مغز که برای ذخیره حافظه کلامی ضروری است )، در دخترها زودتر از پسرها رشد می‌کند و در زنان بزرگ‌تر از مردان است. این تفاوت اثر عمیقی بر توانایی‌های کلامی و نوشتن دختران و پسران دارد. در مقابل، در پسرها بخش بزرگ‌تری از قشر مخ به کارکردهای مکانیکی و مکانی ( فضایی ) اختصاص دارد. به همین دلیل پسرها به حرکات و تصاویر بیشتر علاقه دارند تا به کلمات. اگر آموزگاران اجازه دهند پسرها پیش از نوشتن درباره یک موضوع، درباره آن تصویرهایی بکشند، درک بهتری از رنگ و سایر جزئیات موضوعی که درباره آن می‌نویسند، پیدا می‌کنند زیرا پسرها با این كار اطلاعات بیشتری در مورد موضوع به دست می‌آورند. از طرفی مغز پسران و دختران از لحاظ بیوشیمیایی هم تفاوت دارد. مغز پسران هورمون سروتونین و اکسی‌توسین کمتری نسبت به مغز دخترها ترشح می‌كند؛ این هورمون‌ها در ایجاد حس آرامش نقش دارند. به همین دلیل است که پسران کم‌ سن بیشتر ممکن است وول بخورند و به طور آنی و تکانه‌ای عمل کنند. گاهی آموزگاران این بی‌تابی و وول خوردن یا سروصدا کردن پسران را به نافرمانی او تعبیر می‌کنند اما در واقع آنها نمی‌توانند آرام بگیرند. به این ترتیب تفاوتی در توانایی یادگیری پسران و دختران وجود ندارد، اما شیوه تدریس به آنها باید متفاوت باشد.

چند نکته مهم
رعایت این نکته‌ها به‌وسیله والدین و همکاری آموزگاران و مسوولان مدارس به یادگیری بهتر پسرها کمک خواهد کرد:

بگذارید کودک حرکت کند :
به کودکان باید اجازه داد و آنها را تشویق کرد هنگام انجام تكالیف درسی‌شان حرکت کنند. تکان دادن پاها، ایستادن، وقت‌گذرانی و گشتن، فعالیت‌هایی که اغلب عوامل حواس‌پرتی شمرده می‌شوند، هنگامی كه سایر بچه‌ها مشغول خواندن، نوشتن یا امتحان دادن هستند، می‌توانند به یادگیری بسیاری از پسرها کمک کنند.

یک سال منتظر بمانید :
کودکستان‌ها امروزه بیشتر از قبل به آموزش کودکان می‌پردازند. گاهی از یک کودک 5 ساله انتظار می‌رود کارهای یک کودک 6 ساله را انجام دهد. گر چه نظرها در این باره متفاوت است، اما پسری که متولد پاییز و زمستان است، ممکن است از یک سال دیر به مدرسه رفتن سود ببرد. پیش از تصمیم‌گیری در این‌باره با معلم کودکتان مشورت کنید.

بگذارید کودک از کلاس بیرون برود :
مطمئن شوید که مدرسه پسر شما زمانی برای بازی کردن بچه‌ها در حیاط اختصاص می‌دهد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد کودکان پس از زنگ تفریح بهتر یاد می‌گیرند.

تفاوت‌های تربیتی پسران و دختران
با توجه به خصوصیات متفاوت پسران و دختران، تربیت پسران با دختران هم متفاوت است. پسرها و دخترها به طور کلی برحسب طبیعت و بسته به جنسیتشان ممکن است رفتارهای کاملا متفاوتی داشته باشند اما این مساله به معنای آن نیست که هر دختر و هر پسری تفاوت بسیار زیادی با هم دارند و ضرورتا هر دختر یا پسری به طور کامل از الگوهای معمول آن جنسیت پیروی خواهند کرد.
گرچه نمی‌توان به طور دقیق تعیین کرد تربیت پسرها مشکل‌تر است یا دخترها اما پرورش فرزند پسر همیشه با فرزند دختر تفاوت دارد. حتی اگر فرزندان دختر و پسر شما به‌طور کامل کلیشه‌های مربوط به جنسیتشان را بروز ندهند، تا حدودی با یکدیگر متفاوت خواهند بود. به همین دلیل باید شیوه برخورد شما با آنها متفاوت باشد. شیوه منضبط کردن، بازی و ارتباط برقرار کردن باید مطابق با رفتار کودکی که با او سر و کار دارید، باشد.

تفاوت در بازی :
پسرها گرایش دارند همیشه این‌ور و آن‌ور بروند و خودشان را در حال حرکت و مشغول نگه‌دارند. آنها معمولا اسباب‌بازی‌های پرسر‌ و‌ صدا و پرزرق و برق مانند اتومبیل‌های دارای چراغ و آژیر را دوست دارند. گاهی پسرها هنگام بازی‌ کمی خرابکاری می‌کنند، اما معمولا این خرابکاری‌ها اتفاقی است. والدین باید بر بازی پسران نظارت بیشتری داشته باشند زیرا آنها کمی بی‌احتیاط هستند. اما دخترها معمولا بازی‌های آرام‌تر را ترجیح می‌دهند. آنها نیازی ذاتی به پرستاری از دیگران دارند و به همین دلیل به بازی با عروسک و حیوانات خانگی علاقه نشان می‌دهند. آنها هنگام صحبت با اسباب‌بازی‌هایشان، از تعارفات ملایم و تک‌گویی استفاده می‌کنند که متضاد شیوه‌ ارتباطی بیشتر پسرها هنگام بازی است.

تفاوت‌ های گفتاری :
شیوه ارتباط برقرار کردن با فرزندتان با توجه به اینکه پسر باشد یا دختر، متفاوت است. دختران معمولا زودتر یاد می‌گیرند حرف بزنند و تمایل بیشتری به حرف زدن نشان می‌دهند. آنها از گوش دادن به صحبت‌های پدر و مادرشان لذت می‌برند و معمولا به طور مفصل آنچه برایشان اتفاق افتاده تعریف می‌کنند و پاسخ‌های طولانی می‌دهند، اما پسران معمولا ترجیح می‌دهند زیاد حرف نزنند. آنها به اندازه دختران به جزئیات گفت‌ و گوها توجه نشان نمی‌دهند و پاسخ‌هایشان یکی دو کلمه‌ای و در حدی است که اصل قضیه را برساند. این خصوصیت پسران احتمالا به خاطر طبیعت شلوغ‌ کار آنها و عدم علاقه‌شان به نشستن و حرف زدن در هنگامی است که می‌توانند این‌ور و آن‌ور بروند.

تفاوت از لحاظ اعتماد‌ به‌ نفس :
دیدگاه پسران و دختران در مورد خودشان، متفاوت است؛ دختران بسیار زودتر از پسران با مسایل مربوط به اعتماد به نفس درگیر می‌شوند و لازم است والدین به نگرانی‌های دخترشان در این باره که ممکن‌است در سنین پایینی - حدود 5 سال- بروز کند، توجه نشان دهند. مشکلات مربوط به کاهش اعتماد‌ به‌ نفس در پسران، معمولا در سنین پیش از بلوغ خود را نشان نمی‌دهد. از آنجا که پسران معمولا کمتر با خودشان مشکل دارند، راحت‌تر می‌توان آنها را در این زمینه قانع کرد. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


ارسال توسط سعيد كريمي

14 قانون برای اینکه خودتان باشید




خودتان باشید. اگر سعی کنید یک نفر دیگر باشید، فقط خودتان را تلف کرده‌اید. خودِ درونیتان را در آغوش بکشید و بدانید که هیچکس ایده‌ها، توانایی‌ها و زیبایی شما را ندارد. همانی باشید که از خودتان می‌شناسید—بهترین مدل خودتان. و از اینها گذشته، با خودتان صادق باشید.

از همین امروز شروع کنید...

اولویت‌هایتان را مشخص کنید. 20 سال دیگر واقعاً مهم نیست که امروز چه کفشی پوشیده بودید، موهایتان چه مدلی بود یا مارک شلوار جینتان چه بوده است. چیزی که مهم است این است که دیگران چقدر دوستتان داشته‌اند، چه چیزهایی یاد گرفته‌اید و چطور از این دانش استفاده کرده‌اید.

مسئولیت کامل اهدافتان را گردن بگیرید. اگر واقعا دوست دارید در زندگیتان به چیزهای خوبی برسید و اتفاقات خوبی برایتان بیفتد، باید خودتان باعث این اتفاقات شوید. نمی‌توانید یک گوشه بنشینید و آرزو کنید که یک نفر دیگر کمکتان کند. خودتان باید آینده‌تان را بسازید و فکر نکنید که سرنوشت باعث همه اعمال و انتخاب‌های شماست.

ارزش خودتان را بشناسید. وقتی کسی با شما طوری برخورد می‌کند که انگار فقط یکی از چندین و چند انتخاب هستید، به آنها کمک کنید با بیرون آوردن شما از آن تساوی انتخاب‌هایشان را محدود کنند. بعضی وقت‌ها باید سعی کنید برایتان مهم نباشد، حال هرچقدر هم که اهمیت داشته باشد چون ممکن است گاهی اوقات برای کسی که ارزش خیلی زیادی برایتان دارد، هیچ ارزشی نداشته باشید. این غرور نیست—احترام به خود است. اگر دور و برتان را با افراد منفی پر کنید نباید انتظار داشته باشید که زندگیتان تغییرات مثبت داشته باشد. به افراد نیمه‌وقت، موقعیت تمام‌وقت در زندگیتان ندهید. ارزش خودتان را بشناسید و هیچوقت به کمتر از آنچه لیاقتتان است راضی نشوید.

رویکرد مناسب را انتخاب کنید. نگرش مهمترین چیز است. وقتی با صف‌های طولانی و ترافیک سنگین روبرو می‌شوید و یا یک ساعت از ساعت قرارتان با کسی گذشته است، دو انتخاب پیش رو دارید: می‌توانید خسته و کلافه شوید و می‌توانید به آن به شکل فرصت و زمان کوتاهی که زندگی برای فکر کردن، آرام‌تر شدن و خیالپردازی به شما داده است نگاه کنید. اولین انتخاب فشارخونتان را بالا می‌برد. دومین انتخاب هوشیاریتان را بیشتر می‌کند.

اجازه ندهید اشتباهات گذشته رویاهایتان را خراب کند. یاد بگیرید که همه چیزهایی که کنترل آن به دست شما نیست را رها کرده و از یاد ببرید. دفعه بعدی که وسوسه شدید درمورد موقعیتی که فکر می‌کنید ناعادلانه تمام شد، بیهوده‌گویی کنید، این را به خودتان یادآور شوید: هیچوقت با فکر کردن به این موضوع تا زمان مرگ نمی‌توانید عصبانیت مربوط به آن را از بین برید. پس دهانتان را بسته نگه دارید، مشتتان را باز کنید و به افکارتان یک مسیر دوباره دهید.

چیزهایی را انتخاب کنید که واقعاً مهم هستند. بعضی چیزها اهمیت زیادی ندارند—مثل نوع ماشینی که سوار می‌شوید. اگر به تصویر بزرگ زندگی نگاه کنید، چقدر این مسئله می‌تواند اهمیت داشته باشد؟ شادتر کردن یک انسان جطور؟ بله، این اهمیت دارد. مشکل بزرگ و اصلی اکثر آدمها این است که می‌دانند چه چیزهایی مهم است اما آن را انتخاب نمی‌کنند.حواسشان پرت می‌شود. چیزهای اول را اول نمی‌گذارند. سخت‌ترین و هوشمندانه‌ترین راه‌ها برای زندگی، انتخاب چیزهایی است که واقعاً مهم است.

خودتان را دوست داشته باشید. بگذارید یک نفر درست همانطور که خودتان را دوست دارید شما را دوست بدارد، با همه نقص‌ها، زشتی‌ها و مشکلات. بگذارید باوجود همه اینها یک نفر دوستتان داشته باشد؛ و بگذارید آن یک نفر خودِ شما باشد.

توانایی‌ها و ضعف‌های خود را بپذیرید. با خودتان راحت باشید و اعتمادبه‌نفس داشته باشید. ما معمولاً زمان زیادی را برای مقایسه خودمان با دیگران تلف می‌کنیم و افسوس می‌خوریم که کاش کس دیگری بودیم. هر کسی توانایی ها و ضعف‌های خودش را دارد و فقط زمانیکه همه آنچه که هستیم را بپذیریم، خواهیم توانست از توانایی‌هایمان استفاده کنیم.

برای خودتان بایستید. شما به دنیا آمده‌اید که واقعی باشید، نه ایدآل. به دنیا آمده‌اید که خودتان باشید نه چیزی که کس دیگری که می‌خواهد باشید. برای خودتان بایستید، به چشمان آنها نگاه کنید و بگویید، "تازمانیکه من را نشناخته‌ای درموردم قضاوت نکن. تا زمانیکه با من وارد چالش نشده‌ایی، ارزشم را پایین نیاور و تازمانیکه با من حرف نزده‌ای درموردم حرف نزن."

از دیگران درس بگیرید و زمانی که لازم است، بگذرید. نمی‌توانید توقع داشته باشید که بتوانید دیگران را تغییر دهید. یا همانی که هستند را می‌پذیرید یا بدون آنها زندگی می‌کنید. و فقط بخاطر اینکه چیزی تمام می‌شود به این معنی نیست که هیچوقت وجود نداشته است. شما زندگی کرده‌اید، درس گرفته‌اید، رشد کرده‌اید و گذشته‌اید. وجود بعضی آدمها در زندگی برای شما نعمت هستند و بعضی از آنها فقط درس.

در روابطتان صادق باشید. خیانت نکنید! اگر شاد نیستید، صادق باشید و از آن رابطه بگذرید. وقتی واقعاً عاشق باشید، وفادار بودن اصلاً سخت نیست، توام با لذت است.

با راحت بودن راحت باشید. همانطور که می‌دانیم زندگی می‌تواند در یک چشم برهم زدن از این رو به آن رو شود. دوستی‌هایی که امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسید آغاز می‌شود، کارهای مهم کنار گذاشته می‌شود و یک امید دیرینه دوباره زنده می‌شود. شاید گاهی‌اوقات راحت به نظر نیاید اما بدانید که زندگی در انتهای منطقه آرامش شما شروع می‌شود. پس اگر در حال حاضر احساس راحتی ندارید، بدانید که تغییری که در زندگیتان رخ داده است انتهای کار نیست، بلکه یک شروع تازه است.

همانی باشید که برای تبدیل شدن به آن به دنیا آمده‌اید. نگذارید به آخر زندگیتان برسید و بفهمید که فقط طول زندگی را زندگی کرده‌اید. عرض آن را هم زندگی کنید. وقتی بعنوان یک انسان مشتاق به دنیا می‌آیید، تنها مشکلی که بزرگتر از یاد گرفتن راه رفتن در کفش دیگران است، این است که یاد بگیرید با خودتان راحت باشید. از قلبتان پیروی کنید و مغزتان را هم همیشه همراه داشته باشید. وقتی واقعاً با خودتان راحت بودید، شاید همه آدمها دوستتان نداشته باشند اما برای شما اصلاً اهمیتی نخواهد داشت.

هیچوقت از خودتان ناامید نشوید. این زندگی شماست. آن را شکل دهید و اگر این کار را کنید، کسی دیگر اینکار را می‌کند. قدرت نه تنها در میزان تحمل شما دیده می‌شود بلکه در توانایی شما برای شروع دوباره نمود می‌کند. هیچوقت برای تبدیل شدن به آنچه که می‌خواهید باشید دیر نیست. مدام یاد بگیرید، سازگار شوید و رشد کنید. شاید هنوز به مقصدتان نرسیده باشید اما مطمئناً از دیرروز به مقصدتان نزدیک‌تر هستید. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: شنبه 1 آذر 1391برچسب:14 قانون برای اینکه خودتان باشید,
ارسال توسط سعيد كريمي

7 نشانه برای تغییر شغل!
داشتن همکاران نامناسب، فشارهای شدید عصبی و ابتلاء به بیماری های مختلف روحی و جسمی از جمله نشانه هایی هستند که نشان میدهند شما باید شغل خود را عوض کنید.


بر اساس آمار موجود ما نزدیک به یک سوم و یا حتی بیشتر از زمان بیداری خود را در محل کار می گذرانیم. شغلی که ما انتخاب کرده و به آن می پردازیم بخش بسیار مهمی از زندگی ما است که شکل دهنده روابط اجتماعی و آینده زندگی ما خواهد بود. اما چه خواهد شد اگر ما از شغل خود راضی نبوده و یا حتی از آن متنفر باشیم؟ به عبارت دیگر آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که آیا از شغل خود راضی هستید یا خیر؟ در این مطلب ما شما را با نشانه هایی که نشانگر این است که شما از شغل خود راضی نیستید آشنا می کنیم.



تغییر شغل و مشکلات مالی
شما به هیچ عنوان از شغل خود راضی نیستید اما به دلیل مشکلات مالی و یا این که نمی توانید بدون این کار از پس مخارج خود بربیایید در این شغل باقی مانده اید. دائما به خود می گویید که اگر به خاطر مسائل مالی نبود حتی یک لحظه هم در این شغل نمی مانده و آن را ترک می کردم. البته در این جا یک مسئله وجود دارد و آن هم این است که حضور در یک شغل نامناسب می تواند ضررهای روحی و جسمی طولانی مدتی را بر روی شما داشته باشد. در آن زمان شما باید پول بسیار بیشتری را صرف درمان خود کنید.



تغییر شغل و انتخاب شغل بعدی
شما به این مسئله فکر می کنید که شغل خود را تغییر دهید و به خود می گویید که : اگر می دانستم بعد از خروج از این کار باید به سراغ چه شغلی بروم و چه کاری از دست من برمی یاد همین امروز شغل خود را عوض می کردم. این مسئله نشان دهنده این مطلب است که ترس از آینده شما را در شغل فعلی که از آن رضایت ندارید نگاه داشته است.



آخر هفته های پر استرس
زمانی که صبح جمعه از خواب برمی خیزید به جای لذت بردن از روز تعطیل خود به این مسئله فکر می کنید که فردا هم یک روز شنبه و به عبارتی آغاز یک هفته طولانی و خسته کننده دیگر در شغلی است که به آن علاقه ای ندارید.



همکار نامناسب
داشتن مشکلات کاری با روساء و همکاران در سطوح مختلف کارهای اداری به عنوان یک حقیقت غیر قابل کتمان است. اما زمانی می رسد که شما نمی توانید حتی حضور این افراد را تحمل کنید. زمانی را تصور کنید که همکار مورد نظر شما به دفتر وارد شده و شما با دیدن او حال بدی پیدا می کنید. کارشناسان معتقد هستند که در این شرایط محیط کاری برای شما " مسموم " شده است و مهم نیست که درآمد شما چقدر است. این شغل را ترک کنید.



شغل و تغییر شخصیت ما
بعد از مدتی فشار کار بر روی شما به قدری اثر می گزارد که شما دیگر خود را نمی شناسید. تمام احساسات شما و نوع رفتار شما از زمانی که به این شغل وارد شدید تغییر کرده است. زمانی که شما به گذشته نگاهی می اندازید به این نتیجه می رسید که کلا تغییر کرده و تبدیل به انسان دیگری شده اید. در این زمان توصیه اکید ما به شما این است که: این شغل را ترک کنید!



شغل و تاثیر بر روی سلامت
در صورتی که شما دارای شغلی نامناسب باشید پس از مدتی عوارض آن بر روی روح و جسمتان مشخص می شود. استرس، بی خوابی، سردردهای شدید و طولانی، ضعف کلی بدن و عصبی شدن از جمله معمول ترین عوارض کار در یک محیط نامناسب است. شما باید به این نکته توجه کنید که هیچ چیز پر ارزش تر از سلامتی شما نیست و زمانی که از کار مورد نظر خارج شوید خواهید فهمید که چه فشاری از روی دوش شما برداشته شده است و از آن به بعد چقدر آرام تر هستید.



حتی پول هم برای شما مهم نیست
این نشانه مهم ترین نکته برای نشان دادن این مسئله است که شما برای این شغل مناسب نیستید. هر چه که تلاش کرده و مشکلات و سختی ها را تحمل می کنید برای شما ارزشی ندارد و حتی دست مزدی که هم می گیرید برای شما تفاوتی ندارد. این یکی از مهترین نشانه هایی است که به شما می گوید باید از این کار خارج شده و به دنبال شغل مورد علاقه خود بگردید.

"باشگاه خبرنگاران" 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: شنبه 30 آبان 1391برچسب:7 نشانه برای تغییر شغل! ,
ارسال توسط سعيد كريمي

ازدواج با همکار، درست یا نادرست؟


محیط های كاری یكی از روش های آشنایی افراد با یكدیگر محسوب می شود و بسیار اتفاق می افتد كه افراد پس از آشنایی با یكدیگر در این محیط تصمیم بر خواستگاری از یكدیگر و ازدواج با هم می گیرند. این امر علاوه بر مزایای بسیاری كه دارد، معایبی را هم به دنبال می آورد كه بهتر است قبل از هر تصمیمی تمام جوانب آن سنجیده شود.

مزایا
1 - وقتی همكار فرد، خواستگارش می شود بدین معناست كه این دو نفر ماهها و یا حتی سالها در كنار هم بوده اند و با هم آشنا هستند. همین آشنایی باعث شناخت بهتر و كاملتر فرد از همكارش شده و شرایطی را حاصل می كند تا طرفین به سمت ازدواجی آگاهانه حركت نموده و در تشكیل زندگی مشتركشان موفقتر از دیگران باشند.

2 - وقتی زن و مرد هر دو در یك شغل مشغول به كار باشند بسیار بهتر از دیگران می توانند فرد مقابل را درك كنند زیرا با مشكلات و معضلات شغلشان آشنایی كامل دارند. مثلاً وقتی یك خانم پرستار با یك آقای پزشك ازدواج می كند؛ هر دوشان نسبت به شغل فرد مقابل شناخت و آگاهی كامل داشته و می دانند كه شغل نامزدشان دارای محدودیت ها و مشكلاتی است كه آنها به عنوان یك همسر باید این معضلات و محدودیت ها را درك كنند و فرد مقابل را در تحمل این سختی ها یاری رسانند. در حالی كه اگر همین خانم پرستار با آقایی كه كارمند است یا شغل آزاد دارد ازدواج كند در بسیاری از امور چون مواقع ضروری و شیفت های شبانه، ساعات كاری زیاد،‌خستگی فراوان، حساسیت های روحی و ... نمی تواند همسر خود را درك كند و همین امور باعث ایجاد تنش هایی در زندگی زناشویی شان می شود.

3 - حضور همسر در محیط كار باعث افزایش اعتماد به نفس فرد می شود. به بیان دیگر وقتی فرد حس می كند كه همسرش در كنار اوست و در مواقع نیاز می تواند به وی تكیه كند اعتماد به نفسش بالا رفته و روحیه اش بهتر می شود.

4 - افزایش اعتماد به نفس و داشتن روحیه بالا، باعث افزایش انرژی و در نتیجه كارایی افراد می شود.

معایب
1 - بسیاری گمان می كنند كه چون چند سال است با خواستگارشان همكارند پس او را كامل می شناسند به همین دلیل به اموری چون صحبتهای جدی و منطقی و تحقیق اهمیت نداده و از انجام آنها خودداری می كنند. در حالیكه تحقیقات محلی یكی از اصول شناخت كاملتر فرد محسوب می شود. برخی از خصلت های فردی تنها در خانواده و محله بروز می یابند.

2 - گاهی اتفاق می افتد كه خواستگار همكار جز رده روسا و مدیران محسوب می شود. همین امر محدودیت ها و معذوریت های فراوانی برای فرد مقابل به همراه می آورد. مثلاً اگر خانم قصد ازدواج با مدیر خود را نداشته باشد و پاسخش به خواستگاری وی منفی باشد احتمالا آینده شغلی اش تا حدودی به خطر می افتد. وجود این قبیل مشكلات بسیاری را از دادن پاسخ منفی می ترساند یا وادار به دادن جواب مثبت و در نتیجه تشكیل زندگی ناموفق می كند.

3 - پاسخ منفی به خواستگاری كه جز همكاران معمولی نیز می باشد خالی از مشكل نبوده و یقیناً بر روابط كاری طرفین و نحوه برخورد آنها با یكدیگر تاثیر گذار است.

4 - ازدواج دو همکار باعث ایجاد برخی ملاحظات و محدودیت ها در میان خودشان می شود كه تا پیش از ازدواج اصلاً برایشان مهم نبوده و به آنها توجه نمی كردند. مثلاً وقتی خانمی ببیند شوهرش با یک همكار خانم دیگری گرم صحبت و یا خنده است از خود واکنش نشان می دهد حال آنکه قبل از ازدواج چنین حساسیتی نداشته است.

5 - وقتی زن و مرد با هم همكار باشند یعنی شبانه روز در كنار هم هستند و گاهی همین حضور شبانه روزی زن و مرد در كنار هم و عدم دوری باعث سردی و یكنواختی روابطشان می شود. یادمان باشد كه دوری متعارف، دلتنگی و در نتیجه عشق و علاقه می آورد.

6 - معمولاً برای این زوج ها فاصله قرار دادن میان كار و زندگی سخت و گاه غیرممكن است. به همین دلیل آنها مشكلات كاری را وارد زندگی مشترك و مشكلات و دعواهای زناشویی شان را وارد محیط كار می كنند. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: شنبه 20 آبان 1391برچسب:ازدواج با همکار, درست یا نادرست؟,
ارسال توسط سعيد كريمي

٨ مهارت ضروری برای نیمه دوم زندگی



آدم‌های زیادی از زندگی‌شان خسته شده‌اند. این خستگی و بی‌حوصلگی می‌تواند یک مارپیچ رو به ‌پایین ایجاد کند. این مارپیچ می‌تواند افسردگی، بی‌میلی، ناامیدی و بسیاری احساسات منفی دیگر در خود داشته باشد. احتمالاً مهم‌ترین مسئله برای فردی که در چنین موقعیتی قرار دارد این حس است که نمی‌دانند چه باید بکنند و به همین خاطر هیچ کاری نمی‌کنند.

اینجا می‌خواهیم ٨ مهارت بسیار مهم برای‌تان معرفی کنیم که باید برای به دست آوردن آنها تلاش کنید. این مهارت‌ها به شما کمک می‌کنند خودتان را از این مارپیچ منفی دور نگه دارید.



مهارت١) برای آینده رویاپردازی کنید

برای دیدن رویا حتماً نباید بخوابید. زمانی را به فکر کردن درمورد اتفاقات خوشایندی که دوست دارید در آینده بیفتد اختصاص دهید. اگر از دوران کودکی تابحال رویایی انجام‌نشده دارید، دوباره آن را امتحان کنید. همین می‌تواند یک نقطه شروع دوباره باشد.



مهارت ٢) موانع موجود برای رویای زندگی‌تان را از میان بردارید

احتمال این که خودتان مانع سر راه خودتان باشید خیلی زیاد است. چه چیزی شما را عقب نگه می‌دارد؟ خیلی‌ها هستند که همیشه افسوس می‌خورند که چرا به دانشگاه نرفتند. تصور می‌کنند که الان دیگر خیلی دیر شده است. منظور این نوع موانع است.



مهارت ٣) هدف و معنا به دست آورید

بعد از ٤٠ سالگی به دنبال پیدا کردن هدف با راه‌های جدید هستیم. در جوانی هدف ما ایجاد و ساختن عناصر زندگی مثل ازدواج، بچه‌دار شدن، خانه‌دار شدن و پیشرفت کاری است. اما حالا که خیلی از این هدف‌ها به سرانجام رسیده‌اند، اهداف‌مان تغییر می‌کنند. هدف می‌تواند قرار دادن خود در کنار چیزهایی باشد که شما را بالغ‌تر و کامل‌تر می‌کند. خودتان باید هدف‌تان را مشخص کنید.



مهارت ٤) قدرت انتخاب مسیر زندگی

آینده ما چیزی فراتر از موقعیت‌های گذشته‌مان است. فقط دو چیز است که در آن حق انتخاب ندارید: مرگ و مالیات. این خودتان هستید که می‌توانید تعیین کنید در زندگی‌تان چه اتفاقاتی بیفتد. زندگی خودتان است پس مسئولیت آن را به گردن بگیرید.



مهارت ٥) بطور مداوم چیزهای جدید یاد بگیرید

یادگیری فواید زیادی دارد. اولین فایده آن برای شما ایجاد فرصت‌های جدیدی است که در اختیارتان قرار می‌گیرد. احتمالات نامحدود هستند. می‌توانید یک مهارت جدید یاد بگیرید، درمورد مکان‌های جدید اطلاعات پیدا کنید، علایق‌تان را دنبال کنید. با این روش همیشه در حال رشد خواهید بود. اگر رشد نکنید، موفق نخواهید بود.



مهارت ٦) ممکن‌ها را تشخیص دهید

یکجایی در زندگی‌مان ممکن‌ها را کم می‌کنیم. زمانی را که فکر می‌کردید هر کاری از دست‌تان برمی‌آید را به یاد می‌آورید؟ خیلی‌ها را دیده‌اید که با وجود نقص‌های جسمانی بسیار به افرادی موفق در جامعه تبدیل شده‌اند. این‌ها محدودیت‌ها را ندیده‌اند، ممکن‌ها را پیدا کرده‌اند.



مهارت ٧) از اشتباهات‌تان درس بگیرید

شکست اگر باعث شود درسی از آن بگیرید چیز خوبی است. یک دلیل دیگر برای خوب بودن آن این است که می‌فهمید برای رسیدن به چیزی مهم تلاش می‌کنید. شکست می‌تواند یک نگرش باشد. توماس ادیسون ١٠ هزار بار شکست خورد اما هیچ وقت خود را بازنده ندید. او به این نتایج بعنوان ١٠ هزار فرصتی که می‌تواند برای بالا بردن کار خود از آنها استفاده کند نگاه کرد. اگر اخیراً شکست نخورده‌اید، بد نیست امتحانش کنید!



مهارت ٨) روابطی معنادار بر پایه اعتماد و احترام ایجاد کنید

ما با حضور دیگران در زندگی‌مان پرورش می‌یابیم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم که نیاز به گیرش و دهش داریم. این موضوع را مثل یک پارچه تصور کنید. پارچه تارهای زیادی دارد که هریک به یک سمت مختلف رفته‌اند. یک تکه پارچه مطمئناً بسیار محکم‌تر از یک تار به تنهایی است.



این مهارت‌ها را تا چه اندازه در خودتان پرورش داده‌اید؟ از همین امروز شروع کنید. با کمک این مهارت‌ها می‌توانید از نیمه دوم زندگی‌تان هم درست مانند دوران جوانی لذت ببرید. 

چتروم جرقه ايراني باكس
كارت شارژ به قيمت دولتي و نمايندگي ايرانسل و همراه اول


تاریخ: شنبه 29 آبان 1391برچسب:٨ مهارت ضروری برای نیمه دوم زندگی,
ارسال توسط سعيد كريمي

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 1155
بازدید کل : 943768
تعداد مطالب : 441
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 2



Alternative content






Powered by WebGozar